سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
ایران
این وبلاگ در مورد ایران و تاریخچه استان های ان است .(مازندران و تهران و خراسان رضوی و ...)
دوشنبه 94 فروردین 17 :: 2:51 عصر ::  نویسنده : mahdi rezaei

تاریخ همدان

وجه تسمیه

همدان به عنوان یکى از کهن‏ترین شهرهاى ایران زمین از قدمت چند هزار ساله‏اى برخوردار است. در کتیبه‏هاى آشورى (هزاره دوم قبل از میلاد) همدان جزو ایالات «کارکایى» (قوم کاس) ذکر شده و از آن به آمدانه یاد شده.

و در کتیبه‏هاى هخامنشى هگمتانه و در منابع یونانى آگباتان و اکباتان آمده است.

همچنین این شهر را «سارو»، «زینستان ایران شهر»، «اپیفانیا»، «ناذمه»، «همذان» و «همدان» نامیده‏اند.

در باره وجه تسمیه این شهر آورده‏اند که به علت کثرت دانایى مردم این شهر، آنها را همه دانا نامیده‏اند و در اثر تکرار به همدان تبدیل شده است.

برخى هگمتانه را معنى محل تجمع و گرد آمدن مى‏دانند و چون در سال 745 پیش از میلاد سران قبایل مختلف در این محل گرد آمدند و تصمیم به اتحاد گرفتند، بنابراین آنجا محل تجمع نامیده شد و هگمتانه یادگارى از این مجمع بزرگ ملى اتحاد قبایل ایرانى است. واژه hangmatamکه مرکب است از han+gma+t+an در کل به معنى محل تجمع و گرد آمدن است. برخى نیز معتقدند که چون بانى شهر، همدان بن علوج بن سام بن نوح بوده است، به این نام نامیده شده است. برخى نیز بانى شهر را همذان بن فلوج بن سام بن نوح مى‏دانند و نام شهر را همذان مى‏دانند.

یاقوت حموى بانى همدان را جم بن نوجهان مى‏داند. ابن فقیه، کرمیس بن حلمیوز را بانى همدان مى‏داند. برخى نیز بانى همدان را جمشید بن یونجهان بن سالح بن ارفخشد بن سام بن نوح مى‏دانند.

از لحاظ تقسیم‏بندى‏هاى تاریخى در عهد فرمانروایى عباسیان که امپراتورى اسلامى به 20 اقلیم شرقى و 17 اقلیم غربى تقسیم‏شد، این منطقه جزء اقلیم شرقى و استان جبال به ثبت رسید. این نام بیشتر از یکى دو قرن، به این نواحى اطلاق نگردید، سپس به عراق عجم شهرت یافت. پس از روى کار آمدن قراقویونلوها، شخصى از همین طایفه به نام على شکر قسمت عمده‏اى از غرب کشور را به تصرف خود درآورد. از آن پس این نواحى به (قلمرو على شُکر) معروف گردید. حوزه‏هاى تصرفى این قلمرو، عبارت بود از شهرهاى کزاز، کرهه، فراهان، چوبین سیلاخور، تویسرکان، همدان، نهاوند، گلپایگان و خوانسار، که مرکز آن اصفهان بود.

در اسناد و مدارک زمان صفویه تا اوایل قاجار نواحى مزبور به همین نام خوانده مى‏شد، از آغاز حکومت قاجاریه تا اوایل دوره پهلوى براى تمایز از عراق عرب، به عراق عجم تغییر نام داد. در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه، تقسیم بندى‏هاى جدیدى از ایالات و ولایات به عمل آمد.

در این تقسیم بندى کشور به 4 ایالت و 23 ولایت منقسم شد که در رأس هر ایالت یک والى و در رأس هر ولایت یک نفر حاکم قرار گرفت. در این زمان شهرهاى ملایر، نهاوند و تویسرکان به نام «ولایات ثلاث» نامیده شدند که مرکز آن ملایر بود.

این تقسیم بندى‏ها تا زمان استقرار مشروطیت پابرجا بود تا این که در سال 1325 ه .ق که قانون تشکیل ایالتى به تصویب رسید، آذربایجان، خراسان، کرمان و فارس به نام چهار ایالت تعیین شدند ولى نامى از ولایات برده نشد، در تقسیمات بعدى که بر اساس جهات جغرافیایى به عمل آمد عراق عجم در مرکز قرار گرفت که شامل ولایات تهران، همدان، اراک، قزوین، ولایات ثلاث (ملایر، نهاوند، تویسرکان) کمره (خمین)، سمنان، شاهرود و دامغان بود.

این تقسیم بندى تا سال 1316 ه .ش ادامه داشت تا این که در این سال قانون جدیدى به تصویب مجلس شوراى ملى رسید که بر اساس آن مملکت به 10 استان و 49 شهرستان تقسیم گردید. از این استان‏ها یکى استان پنجم کرمانشاهان بود که شامل شهرهاى نهاوند، ملایر، تویسرکان، همدان، سنندج، ایلام و... بود.

در این تقسیم بندى باز مانند گذشته از ملایر، نهاوند و تویسرکان به نام شهرهاى ثلاث نام برده مى‏شد و شهرهاى نهاوند و تویسرکان از جهت ادارى تابع ملایر بودند. تا این که از سال 1320 ه .ش به بعد به تدریج بیشتر ادارات این شهر از ملایر مجزا و نام ثلاث هم حذف گردید.

در سال 1342 ه .ش که همدان فرماندارى کل شد شهرهاى ملایر و نهاوند و تویسرکان جزء حوزه فرماندارى کل گردید. همدان در سال 1352 به استان تبدیل گردید.

رویدادها و حوادث تاریخی در ادوار مختلف

همدان قبل از دوره اسلامى

دوره مادها

مادها و پارس‏ها یکى از قبایل بزرگ آریایى بودند که در هزاره دوم قبل‏از میلاد در دامنه کوه‏هاى زاگرس در جنوب دریاچه ارومیه جاى گرفتند. به تدریج جنگجویان آریایى در طول چین خوردگى‏هاى زاگرس مرکزى به حرکت درآمدند و در داخل ناحیه واقع در جنوب جاده بزرگ کاروانى محلى که بعد به عنوان مرکز پرورش اسب [مثلث بین همدان، کرمانشاه، نهاوند، بروجرد] شناخته شد نفوذ کردند.

زمانى که دیو به عنوان پادشاه قوم ماد انتخاب شد، دستور بناى شهر اکباتان را داد و به عنوان اولین پایتخت حکومتى ایران برگزیده شد. این شهر در حدود قرن هفتم قبل از میلاد پایتخت مادها بوده است. در دوره بخت النصر همدان مورد هجوم حملات او قرار گرفت. بخت النصر با 500 هزار نفر به سوى همدان رفت و با سرازیر کردن آب به شهر دیوارهاى آن را خراب نمود و وارد شهر شد و با مردم به جنگ پرداخت. سپاهیان او عده زیادى را اسیر و جمعى را مقتول ساختند و بساط ظلم گستراندند.

دوره هخامنشیان

در زمان داریوش اول، همدان از نو بنیاد گردید. زمانى که کورش کبیر به حکومت رسید و سلسله هخامنشیان را به قدرت رساند، به این منطقه حمله ور شد و پس از سه سال جنگ موفق به تسخیر شهر همدان شد و با منقرض نمودن دولت ماد، آنجا را پایتخت تابستانى شاهان هخامنشى قرار داد.

دوره سلوکیان (اسکندر)

اسکندر پس از تسخیر پرسپولیس به همدان رفت و در آنجا خزانه خود را گذاشت. در حدود 324 ق.م، اسکندر از هند به هگمتانه آمد و در آن شهر مجالس جشنى به مناسبت پیروزیش به راه انداخت. در این ایام هفایستیون، یکى از دوستان اسکندر، درگذشت. اسکندر پس از اعلام عزاى عمومى، سرزمین‏هاى اطراف همدان را به باد غارت گرفت و مردم آن سامان را به انتقام مرگ دوستش از دم تیغ گذراند و همه جوانان را کشت و نام این کار را قربانى براى هفایستیون گذاشت. همدان در دوره اسکندر به عنوان ستاد فرماندهى سلوکیان بر ضد پارت‏ها مورد استفاده قرار گرفت. پس از مرگ اسکندر، سلوکوس یونانیان را به ایران کوچ داد و در همدان اسکان داد. در این زمان معبد لاتودیسه (لاتودیکه) در نهاوند به فرمان آنتیوخوس سوم (223ـ187 ق.م) بنا گردید. کشف سنگ نبشته معبد لاتودیسه مى‏تواند بسیارى از نقاط تاریک تاریخ سیاسى و اجتماعى پادشاهان این سلسله را روشن سازد.

دوره اشکانیان

اشکانیان پس از قدرت یافتن، همدان را تصرف نمودند و آنرا براى پایتخت تابستانى خود انتخاب کردند. اردوان آخرین پادشاه اشکانى پسر بلاش چهارم بعد از فوت پدر در سال 215 .م بر برادر خود که او هم بلاش نام داشت غلبه کرد و در یکى از شهرهاى ماد [نهاوند ]به جاى پدر به تخت سلطنت نشست.

دوره ساسانیان

پادشاهان ساسانى مسافرت به همدان را به علت وجود گردنه اسد آباد دوست نداشتند. در زمان انوشیروان شهر ویران شده همدان بازسازى شد و بار دیگر زیبایى خود را بازیافت. اردشیر اول پس از شکست دادن اردوان و مغلوب کردن او به همدان لشکر کشید و آنرا تصرف نمود. از سال 629 میلادى تا آغاز پادشاهى یزدگرد سوم در سال 632 میلادى دوازده نفر روى کار آمدند که هیچ کدام توانایى اداره مملکت را نداشتند، آخرین آنها یزدگرد سوم بود و از سال 12 تا 21 ه .ق که منجر به شکست قطعى ایرانیان شد نبردهاى متعددى چون جنگ‏هاى زنجیر پل، بویب، قادسیه، مدائن، جلولا و سرانجام جنگ نهاوند بین ایرانیان و اعراب روى داد.

دوره اسلامى

یکى از جنگهاى بسیار مهم اعراب هنگام حمله به ایران، جنگ نهاوند بوده است. در این جنگ حدود 150 هزار ایرانى به فرماندهى فیروزان یا مردان شاه در برابر اعراب به فرماندهى ذوالحاجین قرار گرفتند. اعراب متهورانه و برق آسا هجوم آوردند. ایرانیان به شدت مقاومت نمودند. در 16 محرم سال 21 ه .ق نبرد شدت گرفت و ایرانیان شکست خورده و اعراب شروع به پیشروى نمودند. اعراب و ایرانیان در نزدیکى نهاوند اردو زدند و دوباره جنگ بین آنها رخ داد. این جنگ سه روز طول کشید. فرمانده اعراب کشته شد و حذیفه فرماندهى اعراب را عهده‏دار شد و جنگ را ادامه داده و ایرانیان شکست خورده و تسلیم شدند و نهاوند را متصرف شدند. پس از خاتمه جنگ نهاوند در سال 23 ه .ق همدان به دست اعراب افتاد و مردم همدان با سردار عرب صلح نموده و قبول جزیه کردند. چندى بعد یکى از سرداران همدان به همراهى عده‏اى بر علیه اعراب شورش نمود و اطراف شهر را دیوارى مستحکم بنا نهادند تا در برابر اعراب مقاومت نمایند.

خلیفه دوم سپاهیانى به فرماندهى نعیم بن مقرن مأمور فتح همدان نمود و حذیفه را نیز به کمک او فرستاد. سردار همدان نیز از آذربایجان کمک گرفت و صفى محکم بیاراست. بین آنها جنگى رخ داد و سه شبانه روز ادامه داشت. سردار همدانى شکست خورد و کشته شد و همدان به دست اعراب افتاد.

در دوره خلافت عثمان نیز مردم همدان دست به شورش و اغتشاش زدند. خلیفه مغیرة بن شعبه را مأمور دفع شورش همدان نمود و او نیز این شورش را سرکوب نمود و چون نوبت خلافت به امیرالمؤمنین على علیه‏السلام رسید ولایت عراق و پارس را به عبدالله ابن عباس سپرد.

دوره بنى امیه

در زمان بنى امیه، در سال 130 ه .ق ابو مسلم خراسانى پس از فتح مرو، قحطبة بن شیب را مأمور سرکوبى مروان بن محمد آخرین خلیفه آل مروان نمود. قحطبه عازم نهاوند شد. او به مدت سه روز آنجا را محاصره کرد و سرانجام آنجا را فتح نمود. اهالى را امان داد و کسانى که در زمان قیام ابو مسلم خراسانى فرار کرده بودند به این شهر پناه برده بودند، به قتل رساند.

دوره بنى عباس

پس از مرگ هارون الرشید مردم عراق امین و مردم ایران مأمون را به حکومت انتخاب کردند. (امین و مأمون فرزندان هارون الرشید مى‏باشند). امین فردى را با 50 هزار تن به جنگ مأمون فرستاد و حکومت همدان و قم و نهاوند و اصفهان را به وى سپرد. در دوران حکومت مأمون یکى از سرداران او به نام ابودلف عجلى به حکومت همدان منصوب شد و این حکومت سپس به پسرش عبدالعزیز و نوادگان او رسید. در زمان خلافت معتضد یکى از فرزندان عبدالعزیز به نام حارث، بر اصفهان و نهاوند استیلا یافت، لیکن از سپاهیان خلیفه شکست خورد و بار دیگر نظارت خلیفه بر قلمرو بنى دلف به طور مستقیم عملى شد.

قیام بابک خرم دین

در نبرد ایران و عرب، ایرانیان به علت نارضایتى شدیدى که از حکومت ساسانى داشتند خود به حبل المتین اسلام دست یازیدند. لیکن پس از سپرى شدن روزگار خلفاى راشدین و انتقال قدرت به حکام اموى و عباسى دریافتند به آنچه مى‏خواستند دست نیافته‏اند و بدین ترتیب بود که در نیمه اول قرن دوم و آغاز قرن سوم به تدریج نهضت‏هاى مردمى علیه مظالم کارگزاران خلفا، در بسیارى از قلمرو خلافت منجمله در ایران به وجود آمد. قیام بابک خرم دین نیز در این راستا بود (هر چند داراى رگه‏هاى غیر اسلامى بود و شاید همین امر باعث شکست وى شد) او در 18 سالگى به مرکز عملیات سرخ علمان قلعه «باز» که در کوه‏هاى طالش بود راه یافت. به واسطه شجاعت و لیاقت خیلى زود به ریاست خرم دینان برگزیده شد. نهضت او ابتدا در سراسر آذربایجان، سپس به غرب ایران تا اصفهان راه یافت. در سال‏هاى 205، 208، 212 هجرى سه شکست سخت به سپاهیان خلیفه وارد کرد ولى سرانجام با غدر و خیانت افشین شکست خورد و در سال 233 در سامرا به دستور خلیفه به قتل رسید.

پایگاه مردمى بابک از آنجا معلوم است که در مدت کمى گروه کثیرى از روستائیان آذربایجان، همدان، رى، نهاوند، دینور، کرج، اصفهان، پارس و خراسان به او پیوستند و مدت 20 سال در مقابل سپاهیان دشمن پایدارى کردند. نهاوند یکى از نقاطى بود که سالیان متمادى جزء قلمرو حکومتى او محسوب مى‏شد.

دوره دیلمیان

در سال 319 ه .ق همدان توسط دیالمه تصرف شد. در این سال مرداویج سپاهى انبوه به همدان فرستاد. نیروهاى حکومتى به یارى مردم با مرداویج به مبارزه پرداختند و حدود چهار هزار تن از نیروهاى مرداویج را به قتل رساندند. دیالمه پس از شکست به نزد مرداویج گریختند و او مجددا لشکرى تدارک دید و روانه همدان نمود و در حمله به همدان حدود 40 هزار نفر از مردم را کشت.

مرداویج سه روز به قتل و غارت پرداخت. سپس به همه امان داد. مردم خوشحال به مصلى رفتند. آنگاه دستور قتل عام مردم را داد و چندان بکشت که پنجاه خروار بند شلوار کشتگان از همدان جانب رى بردند! از دیالمه، شمس‏الدوله ابو طاهر، مؤید الدوله، فخر الدوله ابوالحسن و شمس‏الدوله بر همدان حکومت کرده‏اند. عده‏اى از سادات بنى حسن مشهور به علاء الدوله نیز در این منطقه به مقامات مملکتى رسیده‏اند. از حدود 348 تا 406 ه .ق حسنویه بن حسین برزکانى رییس یکى از قبایل کرد همدان و نهاوند را به تصرف خود درآورد. پس از مرگ او عضدالدوله به نهاوند و دینور رفت و قلعه‏ها و ذخایر او را تصرف کرد و بدر پسر حسنویه را در قلمرو پدر باقى گذاشت. در سال 405 ه .ق شمس الدوله قلمرو بدر را تصرف کرد و بر پسرش هلال که به جنگ شمس الدوله آمده بود غلبه نمود. بعد از مرگ شمس الدوله، حکومت فرزندانش دوامى نیافت و علاء الدوله کاکویه او را معزول و مدتى فرزندان علاء الدوله بر همدان و نهاوند حکومت کردند و سرانجام در سال 443 ه .ق به وسیله سلاجقه منقرض گردیدند.

دوره سلجوقیان

در سال 443 ه .ق سلاجقه به نواحى همدان و نهاوند حمله نموده و آنها را متصرف شدند و بعضى از پادشاهان سلاجقه همدان را دارالملک کردند و در آبادانى آن سعى وافر نمودند. در زمان ملکشاه سلجوقى در نهاوند خواجه نظام الملک به وسیله حسن صباح به قتل رسید. از 511ـ590 ه .ق سلجوقیان عراق در عراق و کردستان حکومت داشتند و پایتخت آنها همدان بود.

در محرم سال 499 ه .ق منکبرس بوربرس بن آلب ارسلان، پسر عموى سلطان محمد به علت اینکه دچار سختى معیشت شده بود سر به شورش برداشت و در اصفهان گروهى را به دور خود جمع کرده، روانه نهاوند گردید و در آنجا به نام خود خطبه خواند. پس از چندى براى امراى خاندان برسق نامه نوشت و آنان را به اطاعت و یارى خود فراخواند. در همین زمان زنگى فرزند برسق در زندان سلطان محمد بود. گویا به اشاره سلطان، زنگى به برادران نامه نوشت که فریب منکبرس را نخورند و با او همراهى نکنند و به فکر دستگیرى او باشند. آنها هم منکبرس را به محلى از قلمرو خود در خوزستان دعوت کرده و دستگیر نمودند و به اصفهان فرستادند. سلطان هم او و پسر عمویش تکش را به زندان افکند و شهرهایى که از خاندان او را برسق تصرف کرده بود به آنان باز گرداند.

دوره خوارزمشاهیان

در سال 590 ه .ق سلطان تکش خوارزمشاه با عراقیان در همدان درگیر شد و آنها را شکست داد و شهرهاى عراق عجم را ضمیمه ممالک سلجوقى نمود و پس از ویرانى آن را دوباره آباد نمود. سلطان محمود سلجوقى توجه خاصى به همدان داشت و مدرسه حاجبیه به امر او ساخته شد. سلطان محمود در همدان از دنیا رفت و در این مدرسه مدفون شد. طغرل بیک همدان را دار الملک خود قرار داد و با اینانج خاتون ازدواج نمود. او در ابتداء کار با برادرش محمد ملکشاه در نزدیکى همدان نبرد کرد و شکست خورد ولى دوباره بر او پیروز گشت. اما مسترشد، خلیفه مسلمین، لشکرى به جنگ او فرستاد. سلطان طغرل با عده‏اى از مردم همدان آماده جنگ شد و مسترشد را سخت شکست داد و او را اسیر نمود و عاقبت او را به قتل رساند. اما پس از این پیروزى به عیاشى پرداخت و سرانجام دچار ضعف و سستى گشت و این منجر به مرگ او شد.

دوره مغول

در آستانه حمله مغول به همدان ابتدا حاکم همدان با تقدیم هدایا و اظهار فرمان بردارى مانع از تهاجم آنان شد و مبلغ زیادى از مردم گرفته و به حکام مغول داد و براى مردم امان خواست و مغولان آنان را امان دادند و به سوى زنجان روانه شدند. ولى پس از مدتى به همدان برگشتند.

در سال 618 مغولان همدان را مورد تاخت و تاز قرار دادند ولى مردم شهر به رهبرى علما و مجتهدین مقاومتى سختى از خود نشان دادند و چندین مرتبه سپاه مغول را شکست دادند. با حمله به این شهر و پس از سه روز جنگ و خونریزى و کشته شدن عده زیادى از مردم همدان و تاتار، مغولان پیروز شده و مردم شهر را از دم تیغ گذراندند. این کشتار چندین روز در میان مسلمانان ادامه یافت. آنگاه شهر را به آتش کشیدند و به اردبیل رفتند. سالیان بعد بایدوخان (695 ه .ق) پس از به خاک و خون کشیدن مردم همدان، بر این شهر تسلط کامل یافت و در آنجا تاجگذارى نمود و ویرانه‏هاى شهر را ترمیم نمود. در زمان غازان خان نیز اقداماتى در آبادانى شهر انجام گرفت.

دوره تیموریان

در سالهاى 776 تا 779 ه .ق که امیر تیمور در دشت قپچاق اقامت داشت، حاکم نهاوند توسط بهلول نامى، کشته شد. در پى آن امیر تیمور سپاهى را به همدان فرستاد و خود نیز روانه نهاوند شد و در نهاوند به سپاه خود پیوست. قبل از آمدن امیر تیمور، میرزا سلطان حسین و نیروهایش نهاوند را تصرف نموده و هواداران بهلول را کشتند و او را در آتش سوزاندند. امیر تیمور حکومت همدان و نهاوند را به امیرزاده اسکندر داد. بعدا شاهرخ، پسر امیر تیمور، این قلمرو را از او گرفت و میرزا بایقرا را به حکومت آن نواحى منصوب کرد.

دوره صفویه

در زمان شاه طهماسب اول به فرمان سلطان سلیمان خان اول، سنان پاشا مأمور ضبط نهاوند شد. در زمان شاه عباس اول در سال 998 ه .ق معاهده‏اى با دولت عثمانى بسته شد و به موجب آن نهاوند رسما به دولت عثمانى واگذار گردید و تا سال 1012 ه .ق در تصرف ترکان عثمانى بود. در سال 1011 که دولت عثمانى گرفتار جنگهاى داخلى شده بود، شاه عباس فرصت را مغتنم شمرده و فرمان حمله به قلعه نهاوند را صادر نمود. قبل از رسیدن نیروهاى شاه عباس، گروهى از کشاورزان اطراف که از ظلم و ستم ترکان به ستوه آمده بودند، آنجا را تصرف نمودند. نیروهاى شاه عباس به فرمان او قلعه نهاوند را ویران نمودند.

دوران تسلط افاغنه و افشاریه

هنگامى که محمود افغان بساط دولت صفویه را برچید سلطان احمد خوندگار روم نیز فرصت را غنیمت دانسته و در سنه 1134 لشکرهاى گران و توپهاى گردون توان را از طرف نهاوند و همدان به تسخیر ایران تعیین و روان نمود، و عبدالله پاشاى کوریلى اوغلى را با 300 هزار رومى شمشیر زن به سمت چالدران و خوى مأمور نمود و به این ترتیب ترکها در وخیم‏ترین روزها یعنى در اوایل سلطنت شاه تهماسب دوم (1135ـ1145) که افغانها اصفهان و روسها بعضى شهرهاى شمالى را گرفته بودند، ترک‏ها حمله خود را از جانب غرب شروع کردند. لکهارت در کتاب انقراض صفوى این مسأله را به تفصیل شرح مى‏دهد که خلاصه آن چنین است: «ترکها در سال 1733 میلادى 1135 هجرى به دولت ایران اعلان جنگ دادند، فرماندهى سپاه ترک را والى بغداد که حسن پاشا بود، به عهده گرفت، این سردار خیال داشت، از مغرب به خاک ایران حمله کند، چون قبلاً حسینقلى بیک نایب الحکومه کرمانشاه را مطیع خود ساخته بود و علیقلى خان حاکم کردستان و جانشین او عباسقلى خان نیز تسلیم او شده بود».

حسین پاشا مقدمات لشکر کشى را به همدان مهیا کرده بود که در زمستان 1723 میلادى وفات یافت، اما پسرش احمد پاشا نقشه او را دنبال کرد. احمد پاشا در هفتم شوال 1136 هجرى برابر با 29 ژوئن 1724 با لشکرى آماده و مجهز همدان را محاصره کرد. در این جنگ با اینکه مدافعین جسارت و شهامت زیاد به خرج دادند، معهذا ترکها توانستند با راهنمایى یک نفر مهندس آلمانى که تازه مسلمان شده بود از زیر باروى شهر نقبى زده وارد شهر شوند و مدافعین را وادار به تسلیم نمایند، پس از تسخیر همدان ترکها متوجه جنوب شده، نهاوند را به محاصره گرفتند، با اینکه سربازان مدافع مدتى در پناه دیوارهاى محکم قلعه پایدارى کردند، لکن به علت کثرت و برترى ترکها نهاوند هم سقوط کرد، از آن پس آنها به آسانى بروجرد و خرم آباد را گرفته و به جانب اصفهان حرکت کردند، ولى حملات پراکنده و گاه منظم بختیارى‏ها آنها را وادار به عقب نشینى کرد. اشرف هم که به تازگى به جاى محمود نشسته بود، پس از پیامهایى که بین او و احمد پاشا رد و بدل شد تصمیم گرفت با سپاهیان ترک بجنگد، قبل از شروع نبرد، اشرف جاسوسانى با لباس روحانى وارد صفوف جنگجویان احمد پاشا نمود و چنین وانمود کرد که سربازان ترک نباید علیه پادشاه سنى مذهب ایران وارد جنگ شوند اتفاقا این تمهید مؤثر واقع گردید و گروهى از سربازان ترک از جنگ خوددارى کردند.

سرانجام پس از یک زد و خورد کوتاه عثمانى‏ها شکست خورده با دادن 12 هزار نفر کشته و اسیر مجبور به عقب نشینى شدند، در این حال چون اشرف صلح را به نفع خود مى‏دید و تعقیب سپاه ترک را صلاح نمى‏دانست در 15 صفر 1140 با احمد پاشا قراردادى در 12 ماده امضا کرد که به موجب یکى از مواد آن شهرهاى کرمانشاه، همدان، نهاوند، خرم آباد، کردستان، مراغه، مُکرى، تبریز، گنجه، قراباغ، ایروان، تفلیس، گرجستان و شماخى به ترکها تعلق گرفت، اشرف ریاست مذهبى امپراتور عثمانى را پذیرفت و سلطان هم پادشاهى او را بر ایران به رسمیت شناخت. در این موقع شاه تهماسب که براى نجات تاج و تخت موروثى خود تلاش مى‏کرد از تبریز وارد خراسان شد و نادر را که به تازگى شهرتى در آن خطه بهم رسانیده بود به حضور خود خوانده سپاه متحدى تشکیل دادند که بزودى توانست ملک محمود سیستانى را از خراسان براند و خود را براى مقابله با اشرف آماده سازد.

سپاهیان شاه تهماسب به کمک نادر در سال 1142 طى دو جنگ اشرف را که از پشتیبانى سلطان عثمانى برخوردار بود، شکست دادند. شاه تهماسب طى نامه‏اى پیروزى خود را به اطلاع امپراتورى عثمانى رسانید و از او خواست که شهرهاى متصرفى را تخلیه و به ایران واگذار نماید، پس از رد و بدل نامه‏ها و پیامهاى متعدد رضاقلى خان شاملو مأمور شد که به استانبول رفته استرداد شهرهاى ایران را خواسته و قرارداد صلح را امضاء کند. اما ترکها دفع الوقت مى‏کردند. نادر که نوروز سال 1142 را در شیراز گذرانده و خیال داشت از راه کرمان یا اصفهان به خراسان برگردد از عمل دولت عثمانى به خشم آمد، از شیراز مسیر خود را تغییر داده از راههاى دشت ارژن، کازرون، رامهرمز، دزفول، جایدر و خرم آباد وارد بروجرد شد. در بروجرد به او خبر رسید که عثمانى‏ها خیال تخلیه نهاوند و سایر شهرهاى غربى ایران را ندارند. پس نادر لشکریان خود را تجهیز نموده و با شتاب بسیار به طرف نهاوند حرکت کرد و پیش از طلوع آفتاب سپاهیان خواب آلود ترک را غافلگیر ساخت، در اثر این شبیخون عثمانى‏ها حتى بسیارى از بار و بنه خود را نهاده و به جانب همدان گریختند. در این یورش حدود 1000 نفر از سپاهیان و عده‏اى از پاشاها و رؤساى لشکرى ترک کشته و یا اسیر شدند.

پس از این شکست تیمور پاشا حاکم شهر وان و خانک پاشا که از جانب عثمانى‏ها حاکم سنندج بود با عده‏اى حدود 30 هزار نفر از تویسرکان گذشته وارد دشت ملایر شد، نادر به عزم پیکار به ملایر رفته آنها را شکست داد و وادار به عقب نشینى کرد و خود با گروهى از اسراى ترک وارد تویسرکان گردید. در این شهر اطلاع رسید که عبدالرحمن پاشا حاکم همدان از ترس فرار کرده است. نادر در محرم سال 1143 به جانب آذربایجان حرکت کرد پس از گرفتن مهاباد، مراغه و دهخوارقان (آذرشهر) وارد تبریز گردید، اما در آنجا شنید که خطه خراسان به واسطه هجوم افاغنه در آشوب فرو رفته است. لذا فتوحات خود را ناتمام گذاشته به خراسان برگشت.

پس از آن شاه تهماسب براى اینکه در مقابل نادر خودى نشان دهد، در جمادى الاولى 1143 با 18000 سپاه از اصفهان به جانب تبریز روان شد و توانست در نزدیکى ایروان عثمانى‏ها را شکست بدهد. در این زمان احمدپاشا حاکم بغداد با یارعلى پاشا به شهرهاى غربى که بى سرپرست مانده بود، حمله کرده همدان را مجددا گرفت. شاه تهماسب به ناچار از آذربایجان وارد نواحى همدان شد ولى سرانجام از عثمانى‏ها شکست خورد و تن به قرارداد ننگینى داد که به موجب آن ایران تمام ولایات قفقاز را تا رود ارس که با زحمات زیاد فتح شده بود به ترکها واگذاشت و خود به اصفهان برگشت، همین امر سبب گردید که نادر او را از سلطنت خلع کند (1145 ه .ق). اقدامات سریع و قاطعانه نادر تا مدتها ترکها را از تجاوز به خاک ایران بازداشت و تا اوایل روى کار آمدن قاجار آرامش نسبى در مرزها حکمفرما بود.

حمله قواى عثمانى به همدان

در زمانى که ایران گرفتار حملات افغان‏ها بود، روسها و عثمانى‏ها وارد ایران شدند و در سال 1137 ه .ق قراردادى در مورد تقسیم ایران با یکدیگر به امضاء رساندند. به موجب این قرارداد همدان و نهاوند و کلیه نقاط غرب کشور به عثمانى تعلق مى‏گرفت. اما تصرف این شهرها با لشکرکشى مى‏بایستى انجام شود. در سال 1138 قواى عثمانى به همدان حمله نمودند و مردم شهر در برابر آنها مقاومت نمودند. پس از چهار ماه محاصره شهر، سرانجام قواى عثمانى به شهر وارد شدند و قتل عام را شروع نمودند. مردم همدان در مقابل آنها ایستادگى کردند و افراد زیادى کشته شدند. سرانجام با کشته شدن اکثر اهالى، شهر به تصرف قواى عثمانى درآمد. در سال 1140 بین اشرف افغان و دولت عثمانى قراردادى به امضاء رسید که به موجب آن شهر همدان و نهاوند براى همیشه به دولت عثمانى تعلق مى‏گرفت.

در سال 1143 ه .ق مردم همدان داد خواهى نزد نادر بردند و نادر در این سال بر سپاهیان ترک تاخت و همدان را از آنها پس گرفت. در سال 1144 ه .ق ترکان عثمانى مجددا به ایران حمله کرده و همدان را تصرف نمودند. در سال 1145 ه .ق به موجب پیمانى که به امضاء ایران و عثمانى رسید، همدان به طور قطع به ایران تعلق پیدا کرد.

دوره زندیه

در زمان کشته شدن نادر شاه، ایل زند در اطراف ملایر بسر مى‏بردند. کریم خان پس از غلبه بر رقباى خود سلسله زندیه را تأسیس کرد. کریم خان پس از تصرف خوانسار و گلپایگان و پس از غلبه بر على مردان خان بختیارى به همدان رفت و مهر على خان تکلو را در آنجا شکست داد و سران بختیارى را که در همدان زندانى بودند آزاد نمود. در سال 1194 ه .ق على نقى خان از جانب صادق خان زند به جنگ على مراد خان اعزام شد. در این جنگ على مراد خان شکست خورد و به همدان رفت و در آنجا نیرویى گرد آورد و على نقى را شکست داد و او را تا شیراز تعقیب نمود. جعفر خان زند پس از ورود به اصفهان، اسماعیل خان زند را مأمور حفظ نظم عراق عجم کرد. او بعد از رسیدن به بروجرد بناى ظلم و جور را نسبت به اهالى آن بنیان نهاد. جعفر خان با اطلاع از اعمال ناشایست او، فورا به بروجرد رفت و اسماعیل خان به جانب همدان گریخت و با حاکم همدان، محمد حسین قراگوزلو، علیه جعفر خان متحد شد. جعفر خان نیز عازم همدان گردید.

دوره قاجاریه

پس از مرگ کریم خان، آقا محمد خان قاجار از اختلاف بزرگان زند استفاده نمود و به آسانى گیلان، مازندران، اصفهان، همدان و تبریز را تصرف نمود و حکومت ایران را به دست گرفت. در زمان فتح على شاه قاجار، در سال 1221 ه .ق بین ایران و عثمانى به علت اختلاف بر سر شهر زور جنگى رخ داد. محمد على میرزا فرزند فتح على شاه، فرماندهى سپاه ایران را عهده‏دار بود. او در جمادى الاول 1221 ه .ق از راه قزوین و همدان به کرمانشاه رسید و هنگامى که در همدان بود على پاشا با 30 هزار سپاهى خود به زهاب رسید و از آنجا 15 هزار سوار عرب و گرجى به شهر زور فرستاده بود. نیروهاى ایرانى لشکریان عثمانى را در زهاب شکست دادند و بسیارى از سپاهیان ترک را اسیر نمودند. در اواخر سلطنت محمد شاه و اوایل سلطنت ناصر الدین شاه (1264 ه .ق) در اسد آباد بین اهالى محل اختلاف افتاد و منجر به زد و خورد و خونریزى و برادرکشى در بین اهل ولایت شد و سالهاى متمادى این خصومت و نزاع در بین آنان جریان داشته که در اثر این ضدیت و دشمنى بسیارى از خاغانهاى کهن سال ویران و اموالشان به غارت رفت و عده‏اى از این محل مهاجرت نمودند.

سال قحطى (1287ـ1288 ه .ش)

در سال 1287 مقارن سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بر اثر نباریدن باران مردم ایران دچار قحطى شدیدى شدند. قحطى سال 1287 دهشتبار و غم‏انگیز بوده است. مؤلف کتاب خطى بحرالجواهر بخشى را به شرح این مصیبت اختصاص داده و چنین مى‏گوید: «در عربستان (خوزستان) و کرمانشاهان و سایر بلاد چون قزوین و همدان عموم ولایات ایران به علت قحطى شماره اموات به پنج کرور رسید. گویا هر نقطه از زمین را قحط فرا گرفته بود». شاطر اصغر نهاوندى نیز در دیوان خطى خود (متعلق به کتابخانه مجلس) به این واقعه اشاره دارد که با این قحطى هر کس هر چه داشت فروخت و خورد و با رسیدن زمستان و سرماى شدید مردم به خوردن حیوانات خود پرداختند و در قصابى‏ها بر سر دریافت روده و خون جنگ و دعوا بود و به علت گرسنگى و سرماى فراوان تعداد زیادى از مردم مردند و باقیماندگان به خوردن گوشت گربه و سگ و آدم پرداختند.




موضوع مطلب :

پیوندها
لوگو
نویسنده و مدیر وبلاگ :مهدی رضایی
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 7
  • بازدید دیروز: 10
  • کل بازدیدها: 81239