سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
ایران
این وبلاگ در مورد ایران و تاریخچه استان های ان است .(مازندران و تهران و خراسان رضوی و ...)
دوشنبه 94 فروردین 17 :: 2:57 عصر ::  نویسنده : mahdi rezaei

تاریخچه قم

تاریخچه قم

مورّخان سابقة شهر قم را به پیش از اسلام مربوط می دونند اما شهرت آن بیشتر به دورة بعد از اسلامِ. در روایات افسانه ای بنای آن را به تهمورث نسبت داده ند. در سال 23 هجری قمری ابو موسی عبد ا… ابن قیس اشعری شهر را فتح کرد. در زمان خلافت مأمون مردم به سر کردگی یحیی ابن عمران از دادن خراج امتناع کردند. سپس خلیفه، حاکم باروی شهر را ویران کرد و اموال بسیاری را از مردم گرفت. بار دیگر در زمان معتز مردم سر به شورش برداشتند و خلیفه وقت حاکم عراق عجم را به سرکوبی اونا فرستاد و وی باروی شهر را که مجدداً ساخته شده بود ویران کرد. بر طبق روایات در سال 200 هجری قمری حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادرشون امام رضا (ع) عازم خراسان شدند اما در نزدیکی شهر ساوه بیمار و به قم عزیمت کردند. در این شهر روح مقدس آن بانوی عظیم الشأن به ملکوت اعلی پیوست و در محل آستانه مدفون شدند.

به همین دلیل به تدریج منازل خود را به حرم نزدیک کردند. قم تا اواخر قرن دوم هجری تابع اصفهان بود و حاکم مستقلی نداشت. در زمان هارون الرشید از اصفهان جدا شد. در زمان خلافت عباسی که آل علی (ع) مورد ظلم قرار می گرفتند بسیاری از سادات به قم پناه آوردند و از این تاریخ عقاید شیعه در اذهان مردم رسوخ کرد و این شهر مرکز شیعیان شد. قم در طول عمر خود از فتنه های مغول و تیمور آسیب های سخت دید و در زمان صفویه رو به آبادی گذاشت. در حمله افاغنه نیز بار دیگر ویران شد اما دوباره سر برداشت و از عهد قاجاریه تاکنون رونق آن روز به روز رو به افزایش است. این شهر در حال حاضر با توجه به جایگاه حرم حضرت معصومه، مسجد مقدس جمکران، حوزه گرانقدر علمیه و علماء اعلام و مردمان خونگرم، با فرهنگ و البته پیرو ولایت از هر نظر در شمار شهر های مشهور ایران قرار دارد.

وجه تسمیه

در خصوص وجه تسمیه نام قم روایات تاریخی متعددی نقل شده است. یکی از علمی ترین آن روایات تبدیل کلمه « کومه » (به معنی خانه های کوچک کنار هم ) به کُم و سپس تبدیل آن به قم توسط اعراب مهاجر است. برخی نیز قم را برگرفته از کمیدان – نام بخشی از این منطقه – می دانند که به اختصار کُم خوانده شد و سپس اعراب مهاجر آن را به قم تغییر دادند.

پیش از اسلام اطلاعات باستان شناختی در منطقه قم حاکی از آثار فعالیت انسانی در عصر فراپارینه سنگی با قدمتی نزدیک به پانزده هزار سال است و به استناد تحلیل دستاورد های شش فصل کاوش علمی در قره تپه قمرود، تاریخچه تشکیل روستا های اولیه در منطقه قم به هزاره پنجم قبل از میلاد باز می گردد. همچنین اشیا و آثار یافته شده از سایر کاوش ها و بررسی ها در سطح استان حاکی از شکوفایی تمدن انسانی عصر نوسنگی و عصر آهن در قم است. تاریخ اسطوره ای ایران نیز حکایت از پیدایش و تاسیس تشکیلات شهری در زمان طهمورث دیوبند پادشاه پیشدادی دارد و قولی دیگر تشکیل تاسیسات شهری در قم را به کیخسرو پادشاه افسانه ای ایران نسبت می دهد. آنچه که مسلم است، منطقه قم به استناد شواهد باستان شناختی همچون تپه های پیش از تاریخ، آتشکده ها و قلاع دوران تاریخی و کتاب قم ( مهم ترین اثر جغرافیای محلی، تالیف شده توسط حسن بن محمد بن حسن قمی در سال 379 هجری قمری ) در عصر پیش از اسلام خصوصاً دوره ساسانی از شهر های نسبتاً بزرگ و آباد ایران بوده است.

قرون اولیه اسلامی

پیش از آمدن اعراب و پس از آن، عمده ترین تغییر در وضعیت شهر تبدیل هستة مرکزی آن به یک شهر طی قرون دوم و سوم هجری بود. از آن پس نام این مرکز یعنی قم در بسیاری از کتاب های جغرافیایی قرن چهارم هجری و پس از آن آمده است. شهرت این شهر در منابع جغرافیایی تالیف شده در قرن چهارم هجری، به دلیل داشتن گرایش مذهبی تشیع، بر خلاف گرایش مذهبی سایر شهر های اطراف بود. اعراب ساکن این شهر از تیره اشعری های یمنی ساکن عراق بودند که در دهه هفتاد تا هشتاد قرن اول هجری به علت اختلاف مذهبی و سیاسی با دولت اموی از عراق به این دیار نقل مکان کردند. اشعریان شیعه مذهب شهر را در اختیار گرفتند و بر مذهب تشیع استوار ماندند. بعد ها پس از دفن حضرت فاطمه معصومه (س) در سال 201 هجری در این شهر مرکزیت مذهبی آن بیش از پیش استوار ماند.

شهر قم به لحاظ تقسیم بندی جغرافیایی از قرن چهارم به این سو جزو ایالت جبال ایران شد. مرز های این ایالت در سمت غرب، همدان، در جنوب، اصفهان و در شمال، شهر ری و قزوین بود. آب شهر از طریق قنوات و رودخانه قم که از ارتفاعات خوانسار و گلپایگان سرچشمه می گیرد، تامین می شد. بر اساس نوشته تاریخ قم آب شهر شیرین بود. اما در چند قرن اخیر به دلیل در آمیختن آب های زیرزمینی با معادن نمک، آب آن شور شد و امروز این امر مهم ترین مشکل شهر است. پس از ایجاد سد پانزده خرداد ( افتتاح در سال 1373 شمسی ) برای تامین آب قم، رودخانه شهر خشک شد و از آن به عنوان محل عبور سیل های احتمالی و در زمان های دیگر برای توقفگاه استفاده می شود.

قرون میانه اسلامی

در دوره آل بویه ( قرن چهارم هجری ) قم به دلیل گرایش به مذهب تشیع اندکی مورد توجه قرار گرفت و در دوره سلجوقیان ( قرن پنجم و ششم هجری ) ادیبان و دبیرانی از مردم قم در این دولت مشغول به کار شدند. مسجد جامع این شهر یادگاری از دوره سلجوقی است. در تمام این دوره شهر قم به عنوان شهری شیعی با شهر های ری، کاشان، آوه و فراهان در تماس بود و مذهب شیعه را در آن مناطق رواج داد. این شهر در جریان حمله مغول مورد قتل و غارت قرار گرفت. قم در قرن های هشتم و نهم هجری، گرچه شهر کوچکی بود اما به سبب حضور آستانه مبارکه حضرت معصومه (س) در این شهر،کم و بیش مورد توجه حاکمان و امیران بود. در قرن هشتم خاندان برجسته ای از جمله خاندان صفی در این شهر زندگی می کردند و در حکم امیران محلی بودند. آنها با ایجاد ارتباط با دولت های بزرگ قدرت خویش را در این شهر حفظ می کردند. البته گاهی نیز به سبب همین رقابت ها، شهر قم گرفتار حمله و هجوم می شد.

در زمان قراقویونلو و آق قویونلو در قرن نهم هجری شهر قم مورد توجه سران این سلسه قرار گرفت. به عنوان مثال اوزون حسن در زمستان و گاه بهار، در این شهر اقامت می گزید و شهرت داشت که این شهر اقامتگاه زمستانی شاهان این سلسله بود. همچنین از سوی پادشاهان این سلسله فرامینی درباره تولیت آستانه حضرت معصومه (س) در دست است.

دوره متأخر

در زمان شاه اسماعیل صفوی این شهر اعتبار بیشتری کسب کرد. یادگار معماری شاه اسماعیل در قم، ایوان شمالی آستانه حضرت معصومه (س) است ( سال 925 ه.ق ) که کتیبه آن موجود است. پس از آن، شهر قم، مورد توجه بیشتر قرار گرفت و به دلیل قداست محیط حرم حضرت معصومه (س)، از آن به عنوان مرکزی برای مدفن برخی از سلاطین صفوی استفاده شد. قبر پنج تن از سلاطین صفوی با نام های شاه صفی ( 1052 م )، شاه عباس دوم ( 1077 م )، شاه سلیمان ( 1105 م ) و شاه سلطان حسین ( خلع شده در 1135 ه.ق ) شاه طهماسب دوم ( خلع شده در 1144 ه.ق ) و شماری دیگر از شاهزادگان و امرای این دولت، در اطراف حرم است. مساله انتقال مردگان برای دفن به قم، گر چه پیش از این زمان سابقه داشت، اما در دوره صفوی به صورت رسمی رایج شد و تا سال های اخیر ادامه داشت. آمد و شد شاه عباس به قم برای زیارت و دیدار با فیض کاشانی ( 1091 م ) نیز اهمیت این شهر را نشان می دهد. بر آمدن عالمانی چون ملاصدرای شیرازی ( 1050 تا 979 )، قاضی سعید قمی و سکونت ملا محمد طاهر قمی ( 1098 م ) و فیاض لاهیجی ( 1072 م ) در آن نشانگر اهمیت علمی این شهر در این دوره است. بدون تردید، شهر قم رشد فیزیکی و فرهنگی خود در دوره اخیر مدیون توجه سلاطین قاجاری به ویژه فتحعلی شاه ( سلطنت از 1212 تا 1250 )، فرزندان و برخی از وزیران وی و سلاطین بعدی می داند. فتحعلی شاه در آغاز سلطنت خود نذر کرده بود تا یک صد هزار تومان زر در تجدید بنای آستانه حضرت معصومه (س) صرف کند. در این دوره میرزای قمی ( 1232 م ) در این شهر زندگی می کرد. وی سخت مورد توجه شاه قاجار بود و به دفعات به قصد زیارت این شهر و دیدار با میرزای قمی وارد این شهر شده و برای مدتی در آنجا می ماند.

بنای فعلی آستانه بر اساس کتیبه های موجود، به طور عمده از دوره قاجاری است، چنانکه کتیبه های موجود کاملاً بر این امر گواه است. به لحاظ عمرانی، قم در دوره ناصری تجربه جدیدی را پشت سرگذاشت. افزون بر ایجاد یک رشته قنات جدید، بنای تازه ای با همت برخی از بزرگان محلی و امرای دولتی ساخته شد. مقبره بسیاری از اعضای سلطنتی خاندان قاجار در صحن عتیق آستانه مقدسه است. معروف ترین آنها مقبره فتحعلی شاه قاجار است که سنگ مرمر بسیار زیبایی بر آن نهاده شده و حجره ای مستقل و زیبا به آن اختصاص یافته است.

مقبره محمد شاه قاجار نیز در صحن عتیق واقع شده است همچنین می توان از مقبره مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه، فخرالدوله دختر ناصرالدین شاه، معتمدالدوله گرجی از چهره های سیاسی برجسته دوره قاجار و بسیاری دیگر یاد کرد. مقبره میرزا حسن خان مستوفی الممالک نیز یکی از مقابر زیبای قاجاری در محدوده صحن عتیق آستانه حضرت معصومه (س) است. در عصر قاجار قم دست خوش تحول جمعیتی تازه ای نیز شد و ترکیب قومی شهر دگرگون گشت. بدین معنی که طوایف متعددی به صورت کوچ های دسته جمعی از سمت غرب راهی قم و اطراف آن شدند و با ورود تدریجی به داخل شهر، ترکیب جمعیتی آن را تغییر دادند. به گونه ای که ساکنان اصلی شهر جز در بخش محلات بسیار قدیمی شهر در فاصله حرم تا مسجد جامع از میان رفتند.

طوایف مهمی که در قم اسکان یافتند از طوایف : بیگدلی، زندیه، سعدونه، گائینی، کلهر، لشنی، کرزه بر، عبد الملکی، خلج و شادقلی. به دلیل تلاش علمی خاصی که در ثبت اطلاعات مربوط به شهر قم در دوره ناصری صورت گرفت و به یمن تالیف آثاری چون تاریخ دارالایمان قم و جز آن می توان شناخت دقیقی نسبت به وضعیت این شهر در دوره ناصری به دست آورد.

در دوره پهلوی، قم نیز بسان سایر شهر ها، وارد عرصه جدیدی شد. پیشرفت عمرانی قم در این دوره با آرامی ادامه یافت. نخستین خیابان های جدید شهر در سال 1307 ایجاد شد. پس از آن در سال 1316 راه آهن از مسیر قم گذشت. از سال 1344 به بعد راه های ارتباطی بین شهری از یک سو به تهران و از سوی دیگر به سمت اراک، اصفهان و کاشان توسعه یافت. اهمیت شهر قم، به عنوان نقطه عبور از مسیر های جنوبی به سمت تهران از اواخر دوره قاجار به این سو، بیشتر آشکار می شود.

در تمام دوره پهلوی ترکیب معماری آستانه حضرت معصومه (س) به جز سمت شمال شرقی آن تغییری نمی یابد. فقط بخش مهمی از قبرستان سمت شمال شرقی آستانه منهای قبرستان شیخان، به صورت زمینی مسطح و بخشی به صورت پارک در می آید. بخشی از توسعه عمرانی شهر، توسط تولیت و نیز مراجع تقلید صورت گرفت. از آن جمله تاسیس کتابخانه بزرگ شهر توسط یکی از مراجع تقلید به نام آیت الله شهاب الدین مرعشی نجفی در سال 1353 شمسی بود. این کتابخانه در حال حاضر بزرگ ترین مجموعه خطی را در میان کتابخانه های ایران در اختیار دارد.

به لحاظ فرهنگی، شهر قم پیش از انقلاب، چندین دبیرستان و تعدادی مدرسه ابتدایی و راهنمایی داشت همچنین یک مدرسه عالی وابسته به دانشگاه تهران در این شهر تاسیس شد. سایر مراکز فرهنگی را مرکز علمی – دینی تشکیل می دادند. در این مراکز افزون بر تعلیم و تربیت، چندین نشریه نیز انتشار می یافت.همزمان با مرکزیت یافتن قم در سال های پس از انقلاب اسلامی، این شهر مورد توجه بیشتر دولت قرار گرفت، با استان شدن قم در سال 1375 و افزایش شمار مهاجرت به قم، بر محدوده جغرافیایی شهر اضافه شد و چندین شهرک در اطراف آن با نام های شهر قائم، یزدان شهر، شهرک امام خمینی و صفا شهر افزوده شد و از هر سویی، دامنه محلات آن توسعه یافت به علاوه تعدادی مدرسه علمیه و مراکز فرهنگی و کتابخانه طی دو دهه اخیر در قم تاسیس شد. جمعیت شهر در سال 1335 ش، 96499 نفر بود، در سال 1370 ش، این جمعیت 681253 نفر شد. جمعیت شهر قم در پایان سال 1379 ش، 825627 نفر است در بخش ها و روستا های اطراف قم نیز جمعیتی در حدود چهل هزار نفر زندگی می کنند.

شهر قم از قرن دوم به این سو نخستین مرکز مستقل برای مذهب تشیع دوازده امامی بود که، به طور کامل در اختیار پیروان این مذهب قرار داشته است. مردم این شهر به دلیل پیروی از امامان، احادیث آنان را پاس می داشتند و بدین ترتیب این شهر به صورت مرکز حدیث شیعی در آمد. شهرت علمی شهر قم از قرن پنجم به این سو از میان رفت و مرکزیت علمی شیعی در ایران به ری و شهر های شمالی ایران انتقال یافت. به رغم گزارش عبد الجلیل رازی در قرن ششم مدارسی در این شهر بوده و در دوره صفوی نیز عالمانی مثل فیض کاشانی ( 1091 م ) یا ملامحمد طاهر قمی ( 1098 م ) در این شهر زندگی می کردند. اما آثار علمی و چهره های برجسته شناخته شده چندانی در میان قرون پنجم تا دوازدهم وجود ندارد.

رشد علمی مجدد قم همزمان با توجه خاص دولتمردان قاجاری به این شهر بود. یکی از چهره های جهانی در عالم شیعه میرزای قمی ( 1232 م ) است که روابط خوبی با فتحعلی شاه قاجار داشته و به خاطر مرجعیت علمی و تالیفات مهمش به عنوان یک نقطه عطف در مرکزیت علمی این شهر به حساب می آید. با این حال در تمام دوره قاجار شهر قم همچنان مرکزیت زیارتی داشت، نه علمی. دوره جدید مرکزیت علمی این شهر برای مذهب شیعه از مهاجرت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی ( 1355 – 1276 ه.ق ) در سال 1340 ه.ق به شهر قم آغاز شد.

آیت الله حائری تحصیل کرده عتبات عالیات بود و پس از تکمیل تحصیلات برای ارشاد مردم و تدریس علوم دینی، در سال 1332 ه.ق به سلطان آباد ( اراک ) آمد. اما پس از چندی قم را که همانند نجف جنبه زیارتی داشت برای تاسیس یک حوزه درسی مناسب دید. بدین ترتیب در رجب سال 1340 ه.ق ( دقیقاً از نوروز سال 1301 شمسی ) به دعوت علمای قم در این شهر رحل اقامت افکند و حوزه علمیه قم را تاسیس کرد. وی تا پانزده سال بعد از آن که حیات داشت توانست عده دیگری از علما را به این شهر دعوت کند و مدرسه فیضیه قم را توسعه بخشد. فیضیه که مدرسه ای کهن از قرن ششم هجری بود و بعد ها در عصر صفوی ( توسط تهماسب اول در سال 934 ه.ق ) و در دوره قاجار ( توسط فتحعلی شاه در سال 1213و 1214 ه.ق ) توسعه و تجدید گردید، به دستور آیت الله حائری طبقه فوقانی و کتابخانه بر آن افزوده شد و تعمیرات اساسی در آن صورت گرفت. حوزه علمیه قم پس از درگذشت آیت الله حائری ( 17 ذیقعده 1355 / 10 بهمن 1315 ) تا آمدن مرحوم آیت الله بروجردی ( 1323 شمسی ) و رسمیت یافتن وی با در گذشت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در نجف ( 1325 ) دوره فترتی را گذراند. با حضور آیت الله بروجردی حوزه علمیه رشد سریع خود را آغاز کرد.

آیت الله بروجردی افزون بر آنکه به وضعیت عمرانی بسیاری از مدارس رسیدگی کرد. مسجد بزرگی هم با عنوان مسجد اعظم ( آغاز بنا 1374 ق / 1333 ش ) در کنار حرم ساخت. از آن زمان تا امروز مسجد اعظم مرکز برگزاری مهم ترین درس های حوزه علمیه و بهترین استادان است. آیت الله بروجردی در فروردین 1340 درگذشت و پس از وی چندین نفر از علما به مقام مرجعیت دست یافتند که اعلم ترین آنان آیت الله محمد رضا گلپایگانی، آیت الله شهاب الدین مرعشی نجفی و حضرت امام خمینی (ره) بودند. از این میان امام خمینی با ورود به صحنه سیاست و درگیر شدن با نظام پهلوی، انقلاب اسلامی ایران را تا پیروزی نهایی رهبری کردند.

قم ، شهری زیارتی

اهمیت زیارتی شهر قم، در درجه نخست مربوط به آستانه حضرت فاطمه معصومه (س) دختر موسی بن جعفر (ع) امام هفتم شیعیان و سپس به دلیل مزار های متعدد علویان در این شهر و نیز مسجد جمکران است. روایات متعددی که در فضیلت شهر قم و زیارت فاطمه معصومه (س) از امامان معصوم نقل شده این شهر را پس از مشهد به دومین شهر مقدس ایران تبدیل کرده است. کم شدن ارتباط ایرانیان با عتبات عالیات از یک سو، دور بودن مشهد از نقاط مرکزی و جنوبی ایران از سوی دیگر باعث شد که قم از دوره صفوی به بعد، زوار بیشتری را پذیرا باشد.

حضرت فاطمه معصومه (س) در سال 201 ه.ق زمانی که برادرشان حضرت امام رضا (ع) هنوز در مرو بودند، به قصد دیدار ایشان به سمت ایران حرکت کردند. ایشان در نزدیکی ساوه بیمار و پس از انتقال به قم و بعد از هفده روز، رحلت کردند. محل اقامت ایشان، خانه یکی از بزرگان طایفه اشعری به نام موسی بن خزرج بود که بعد از فوت در همانجا دفن شدند و به تدریج بر مقبره ایشان سایبانی نصب شد.

زینب، نواده امام جواد، پس از سال 256 ه.ق به قم آمد و قبه ای بر روی قبر ایشان بنا کرد. در سال 350 ه.ق بنای تازه ای به جای آن ساخته شد و به تدریج شمار زیادی از سادات برجسته قم نیز در کنار قبر ایشان مدفون گشتند. ابوالفضل عراقی، از وزرای برجسته روزگار طغرل، بنای بزرگ تری روی قبر فاطمه معصومه (س) ساخت و به گواهی عبدالجلیل رازی، در این قرن عده زیادی به زیارت قبر ایشان می آمدند. طی قرون بعد تا روی کار آمدن صفویان، تعمیراتی بر مقبره فاطمه معصومه (س) صورت گرفت و اهمیت زیارتی این شهر در دوره صفویه افزوده شد. با شیعه شدن غالب مردم نواحی مرکزی ایران، سفر زائران به این شهر در دوره قاجار و سپس پهلوی بیشتر شد.

در حال حاضر چنانکه آمد، به لحاظ موقعیت زیارتی، شهر قم پس از مشهد قرار دارد. صحن عتیق حد فاصل مدرسه فیضیه و حرم ابتدا توسط شاه اسماعیل صفوی و سپس توسط فرزندش شاه تهماسب بنا شد.

بعد ها این صحن در دوره قاجاری تجدید بنا گشت. همچنین صحن بزرگی مشهور به صحن اتابکی در شرق حرم، توسط میرزا علی اصغر خان اتابک بنا شد. در سمت غرب حرم، مسجد اعظم قرار دارد، که از طریق صحن عتیق و مسجد بالاسر راهی به آن وجود دارد. برجسته ترین کار فتحعلی شاه در آستانه حضرت معصومه (س) ساخت گنبد زرینی بر این مجموعه است. در حال حاضر داخل حرم مدفن شمار زیادی از عالمان تازه درگذشته است. برخی مقبره های کوچکی که در حد یک سنگ قبر در داخل حرم قرار دارند و زیارت می شوند عبارتند از : قبر آیت الله بروجردی، آیت الله عبدالکریم حائری، آیت الله گلپایگانی، آیت الله اراکی، استاد شهید مطهری، علامه محمد حسین طباطبایی و عده ای دیگر که بیشتر از شخصیت های علمی – سیاسی بوده اند که پس از انقلاب اسلامی درگذشته اند.

جدا از آستانه فاطمه معصومه (س)، تعداد فراوانی امامزاده در گوشه و کنار شهر وجود دارد که شماری از زائران به ویژه شیعیان پاکستانی و هندی و ساکنان کشور های حاشیه خلیج فارس به زیارت آنها نیز می روند. مسجد جمکران نیز یکی از مراکز زیارتی این منطقه محسوب می شود. جمکران روستایی در فاصله پنج کیلومتری شرق قم است. در قرن چهارم هجری این روستا از روستا های بنام این منطقه بود و بارها در تاریخ قم ( تالیف شده به سال 379 هجری قمری ) از آن به عنوان روستایی که پیش از آمدن اشعریان به قم اهمیت داشته، یاد شده است. به روایتی حضرت امام زمان (ع) دستور ساخت این مسجد را به یکی از شیعیان جمکران سپردند. در حال حاضر از این مکان با عنوان « مسجد مقدس جمکران » یاد می شود. تاریخ 1158 ه.ق کهن ترین کتیبه سنگی موجود در مسجد است. نام علی اکبر جمکرانی بانی مسجد نیز در این کتیبه دیده می شود و در شب های چهار شنبه و جمعه هزاران نفر برای خواندن نماز مخصوص به این مسجد می آیند. عقیده عمومی بر آن است که اگر کسی چهل شب متوالی به این مسجد بیاید و نماز امام زمان را بخواند، موفق به دیدار امام زمان خواهد شد.




موضوع مطلب :
دوشنبه 94 فروردین 17 :: 2:55 عصر ::  نویسنده : mahdi rezaei

تاریخ زنجان

وجه تسمیه

براى شهر زنجان چند وجه تسمیه بیان کرده‏اند. برخى را عقیده بر این است که چون نام شهر زنجان برگرفته از رودخانه زنجان چاى مى‏باشد، زنجان نام گرفته است. وجه تسمیه دیگر اینکه نام این شهر زرنگ بوده است و به مرور به زنگ تغییر یافته است. زرنگ به معنى کوهى است که بسیار محکم و سخت است و از آن تیر و نیزه مى‏سازند. همچنین زنگ را سرکوه و قله هم مى‏گویند.

وجه تسمیه دیگر اینکه درگذشته این سرزمین محل اسکان بردگان و زنگیان بوده و به همین دلیل به زنگان معروف است و با ورود اعراب به زنجان تغییر یافته است.

برخى نیز مى‏گویند که این شهر در دوره ساسانى زندیگان نام داشته است و به دلیل کاربرد زیاد کوتاه شده و در دوره چیرگى اسلام زنگان نام گرفته است و توسط اعراب به زنجان تغییر یافته است. لازم به ذکر است که به این استان، خمسه نیز مى‏گفته‏اند و علت این نام گذارى نیز این بوده که این منطقه از پنج بلوک ابهر رود، خرا رود، زنجان رود، ایج رود و سجاس رود تشکیل شده است.

پیشینه تاریخى

آثار بدست آماده از مناطق مختلف این استان حکایت از آن دارد که در حدود سى هزار سال قبل جماعت‏هاى بشرى در این ناحیه سکونت داشته‏اند. در هزاره سوم و دوم و اول پیش از میلاد نیز در این ناحیه تمدن شکوفا و دیرپاى ایرانى وجود داشته است. آثار بدست آمده حکایت از ارتباط و پیوند تمدن این ناحیه با دامغان و کاشان و دیگر مناطق را دارد.

شواهد تاریخى نشان مى‏دهد که تا اوایل نیمه اول هزاره اول پیش از میلاد در این منطقه حکومت مشخصى وجود نداشته است و مردم این منطقه عمدتا به دامدارى و کشاورزى مشغول بوده‏اند و امنیت نسبى بر منطقه حاکم بوده است. در قرن‏هاى هفتم و هشتم پیش از میلاد به علت جنگ‏هاى ممتد منطقه‏اى، تمدن در این ناحیه به شکوفایى درخور و قابل توجهى دست نیافته است.

رویدادها و حوادث تاریخی در ادوار مختلف

قبل از اسلام

دوره هخامنشیان

هخامنشیان گروهى از پارسها بودند که از نواحى کوهستانى پارسوا به طرف دشتهاى سوزیان حرکت کردند و به تدریج با اقوام بومى آن نواحى یعنى کاسى‏ها و انزانى‏ها درآمیختند. هخامنشیان از سال 675 تا 330 ق.م بر این نواحى حکومت کردند. عظمت امپراتورى هخامنشیان در دوره کوروش دوم بوده است. وى در سال 558 ق.م به حکومت رسید و در نتیجه پیروزى‏هاى پى در پى امپراطورى بزرگى را برپا نمود. وسعت این امپراطورى از هلسپون تا دوزهاى هند کشیده مى‏شد. در دوره هخامنشیان در منطقه زنجان تمدن و فرهنگ شکوفایى وجود داشته است. اطلاعات بیشترى درباره حوادث تاریخى این منطقه وجود ندارد و تاریخ این دوره زنجان تا حدود زیارى مبهم مى‏باشد.

دوره اشکانیان

پس از حکومت اسکندر و جانشینان او (سلوکیان) اشکانیان به پادشاهى ایران رسیدند و بیش از 470 سال بر این سرزمین پادشاهى نمودند. اشکانیان در طول تاریخ ایران طولانى‏ترین حکومت را داشته‏اند. از سال 250 قبل از میلاد تا 224 میلادى این خاندان بر ایران حکومت راندند. اولین پادشاه این سلسله اشک اول و آخرین آنها اردوان پنجم بوده است. دوره اشکانیان، دوره جنگ ایران با روم و یونان بود و گاهى امپراطورى ایران روم را شکست مى‏داد و زمانى نیز رومیان بر ایرانیان پیروز مى‏شدند. از حوادث تاریخى این دوره در زنجان، اطلاعاتى وجود ندارد و همین قدر معلوم است که فرهنگ و تمدن در دره‏هاى زنجان رود و قزل اوزن از رونق زیادى برخوردار بوده است.

دوره ساسانیان

آخرین سلسله شاهنشاهى ایران پیش از اسلام ساسانیان هستند که از حدود 226 تا حدود 652 م. در ایران حکومت نمودند. بنیان گذار حکومت ساسانیان اردشیر بابکان است که در سال 226 م. ضمن شکست اردوان پنجم و تسخیر تیسفون به پادشاهى ایران رسید. بنا به روایتى در دوره اردشیر بابکان شهر زنجان ساخته شده است. در دوره ساسانیان نیز این منطقه از شکوفایى و رونق به سزایى برخوردار بوده است و آتشکده‏هاى مختلفى در این منطقه وجود داشته است. همچنین در این دوره شهر ابهر به وسیله شاپور ذوالاکتاف ساخته شده است. در دوره ساسانیان منطقه ابهر رود تحت تسلط خاندان مهران یکى از هفت خاندان مهم حکومت گر ایران قرار داشت. معروفترین افراد این خاندان عبارتند از: شروین دشتبى، بهرام چوبین، پیران گشنب گریگور یوس و سیاوش رازى.

دوره اسلامى

منطقه جغرافیایى زنجان در زمان خلافت عثمان در سال 24 ه .ق به دست براء بن عازب سردار معروف عرب فتح گردید. در زمان حمله اعراب به این منطقه به غیر از حوزه رودخانه قزل اوزن در طارم علیا و شهر زنجان، سایر نواحى بدون جنگ و خونریزى اسلام را پذیرفتند.

در زمان حمله سپاه عرب به نواحى مختلف زنجان مغیرة بن شعبه والى کوفه بود. وى براء ابن عازب را والى قزوین نمود و او را روانه آن دیار نمود. براء به همراهى حنظلة بن زید الخلیل حرکت کرد و به ابهر رسید. در دژ ابهر با مقاومت مردم روبرو گردید و با آنها به جنگ پرداخت. پس از چند روز درگیرى، سرانجام مردم ابهر امان خواسته و تقاضاى صلح نمودند و براء نیز با خواسته آنها موافقت نمود و بدین وسیله مردم ابهر نیز تن به حکومت اعراب دادند و اسلام را پذیرفتند.

حکومت علویان

در زمان حکومت عباسیان، گروهى از علویان (فرزندان و نوادگان امام حسن علیه‏السلام) معترض حکومت آنها شدند. با تعقیب آنها از سوى خلفاى عباسى علویان نقاط مختلف از جمله مازندران و گیلان و پشت کوه‏هاى البرز پناه بردند. در سال 250 ه .ق حسن ابن زید ملقب به داعى کبیر (داعى الحق) به همراهى مردم، طاهریان را شکست داد و سلسله علویان طبرستان بنیاد نهاد که تا هنگام برپایى سلسله قاجار در طبرستان و گیلان حکومت کردند. در سال 251 ه .ق جستان بن وهسودان به حکومت دیلمان رسید و با حسن بن زید مشهور به داعى کبیر بیعت نمود و براى حمله به رى از داعى کبیر کمک خواست.

داعى کبیر نیز دو تن از سرداران خود به نام‏هاى احمد بن عیسى و قاسم بن على را به کمک او فرستاد. جستان نیز حسن ابن احمد کوکبى را با خود همراه نمود و در سال 252 به رى هجوم آوردند. در این زمان حکومت رى در دست طاهریان بود و عبدالله بن عزیز از سوى آنها بر این منطقه حکومت مى‏کرد. با حمله جستان، عبدالله بن عزیز فرار کرد و مردم رى با دادن دو هزار درهم با آنها صلح نمودند. جستان، احمد بن عیسى را بر آن ولایت گمارد و خود به قزوین و زنجان رفت و آن دو شهر را گشود.

در سال 253 ه .ق سپاه خلیفه به زنجان و قزوین حمله ور شد و کوکبى نماینده جستان در حوالى قزوین از موسى بن بغا، فرمانده سپاه خلیفه عباسى شکست خورد و به رودبار گریخت و دو شهر زنجان و قزوین بدست سپاهیان خلیفه افتاد. در سال 259 ه .ق جستان براى باپس‏گیرى این دو شهر تلاش نمود که بى نتیجه ماند.

حکومت آل مسافر (کنگریان)

مسافران یا کنگریان دودمانى از امراى محلى در ناحیه کوهستان غرب البرز و آذربایجان و اران و ارمنستان بودند. اولین فرد از این خاندان فردى به نام اسوار مى‏باشد. اسوار پدر زن وهسودان بن جستان از فرمانروایان آل جستان مى‏باشد. سلار پسر اسوار در اواخر سده سوم بر شمیران دست یافت. دو فرزند وى، مرزبان آذربایجان را فتح کرد و وهسودان در شمیران باقى ماند و بر تارم دست یافت.

رکن الدوله دیلمى در سال 355 ه .ق تارم را از دست وهسودان بیرون آورد. وهسودان اندکى بعد، آنجا را بازپس گرفت. پس از وهسودان فرزندش نوح بر آن نواحى حکومت راند و پس از او فخر الدوله دیلمى حکومت آنجا را بدست گرفت. پس از مرگ فخر الدوله در سال 387 ه .ق یکى از نوادگان وهسودان به نام ابراهیم بن مرزبان بن اسماعیل بر تارم، زنجان، ابهر و سهرورد دست یافت. هر چند که ابراهیم قواى غزنوى را از قزوین بیرون راند و بر مسعود غزنوى پیروز شد، اما سرانجام خراجگذار غزنویان گردید.

پس از او فرزندش جستان به حکومت رسید و با تسخیر قزوین توسط سلجوقیان، وى نیز فرمانگزار سلجوقیان گردید. مسافریان تارم تا چندین دهه تحت حکومت سلجوقیان به فرمانروایى این ناحیه ادامه دادند.

دوره زیاریان

دولت زیاریان در اوایل قرن چهارم هجرى بدست مرداویج در مغرب متصرفات سامانیان تشکیل شد. مرداویج از سرداران اسفار بن شیرویه بود. اسفار با قدرت یافتن در گرگان و طبرستان توانست مازندران را فتح کند. اما ماکان کاکى سردار امیر نصر سامانى بر او تاخت. سرانجام با شکست اسفار در سال 315 ه .ق، وى به خراسان فرار کرد. اما پس از چندى به همراه مرداویج به طبرستان تاخت و آنجا را فتح نمود و سپس به رى، قزوین، زنجان و قم حمله کرد و بر آنها مسلط گشت. در زمان حمله اسفار به زنجان حسن قاسم علوى بر آنجا و رى و قزوین و ابهر حکومت مى‏کرد که در نتیجه حمله اسفار، مغلوب او گردید.

پس از فتح زنجان آنجا به اقطاع مرداویج درآمد. مرداویج نیز در اثر اختلاف با اسفار به زنجان رفت و از آنجا به قزوین تاخت و سرانجام پس از وقایع مختلف اسفار نیز مجبور به فرار شد و در سال 315 یا 316 ه .ق در طالقان به قتل رسید. مرداویج در سال 319 ه .ق شهرهاى مختلفى را تصرف کرد و مرزهاى حکومت خود را تا مغرب ایران گسترش داد. با گسترش دامنه حکومت مرداویج، مقتدر، خلیفه عباسى به وحشت افتاده و سپاهى را به مقابله با او فرستاد و مرداویج ضمن شکست سپاه خلیفه دامنه فتوحات خود را تا حدود عراق عرب رسانید و زمینه تشکیل سلسله آل زیار را فراهم ساخت. در سال 320 ه .ق خلیفه منشور حکومت آذربایجان، ارمنیه، قم و نهاوند را به او داد. او سرانجام در سال 323 ه .ق به دست غلامان ترک خود کشته شد.

آل بویه

آل بویه از سال 320 ه .ق تا 477 ه .ق در ایران حکومت کردند. خاندان بویه ابتدا در خدمت ماکان کاکى سردار امیر نصر سامانى بودند. پس از مرگ او، وارد سپاه مرداویج شدند. بین على عمادالدوله و مرداویج اختلاف افتاد و در سال 321 ه .ق عمادالدوله بر اصفهان مستولى گردید و ارجان و رامهرمز و فارس را نیز متصرف گردید. در سال 322 ه .ق شیراز را گرفت. بعد از آن با مردوایج صلح نمود. بعد از مرگ مرداویج در سال 323 ه .ق، حسن رکن الدوله مأمور فتح عراق عجم گردید و احمد معز الدوله به تسخیر کرمان پرداخت و در سال 334 ه .ق بغداد را نیز متصرف شدند. قلمرو حکومت حسن رکن الدوله با قلمرو وشمگیر بن زیار هم مرز بود. جنگهایى بین آنها روى داده است و غالبا رکن الدوله پیروز بوده است. در سال 329 بین رکن الدوله و وشمگیر در زنجان نبردى رخ داد و وشمگیر شکست خورد و زنجان را رها نمود و به طبرستان گریخت و زنجان و ابهر و قزوین بدست آل بویه افتاد.

غزنویان

در سال 410 ه .ق ابراهیم بن مرزبان بن اسماعیل معروف به سالار، حاکم ابهر، زنجان، سرچهان (صاین قلعه) و شهر زور به قزوین حمله کرد و پس از شش ماه نبرد قسمتى از باروى شهر ویران گردید. در سال 420 ه .ق سلطان محمود غزنوى پس از دستگیرى مجد الدوله دیلمى و فتح رى، مرزبان بن حسن را مأمور سرکوب سالار نمود و سپاه او موفق به عقب راندن سالار از قزوین شدند. سال بعد مجددا حاکم زنجان (سالار) قزوین را اشغال نمود. مدتى بعد سالار در نبرد با سلطان مسعود در قلعه سرچهان (صاین قلعه) اسیر شد و فرزند او خراج گزار حکومت غزنویان گردید.

سلجوقیان

سلاجقه طایفه‏اى از ترکمانان غز هستند که در حدود سال 375 ه .ق از ترکستان به ماوراء النهر مهاجرت کردند و از سال 416 به بعد پیوسته سرزمین غزنویان را مورد یورش قرار دادند تا آنکه سرکردگى سلاجقه بزرگ پس از سلجوق به نوادگانش داود و طغرل رسید. طغرل در سال 431 در دندانقان، غزنویان را شکستى سخت داد و پس از آن در قصر شادیاخ در اطراف نیشابور به پادشاهى ایران رسید. طغرل سلجوقى پس از فتح خوارزم در سال 434 ه .ق قزوین، ابهر، زنجان، دیلم و طارم را به زیر فرمان خود آورد. پس از مرگ طغرل آلب ارسلان و پس از او ملکشاه به پادشاهى رسیدند. در زمان ملکشاه سلجوقى ابهر، زنجان، رودبار، قزوین، الموت و طارم در اقطاع امیر قماج حاجب سلطان قرار داشت. در دوره سلجوقى، مرکز قدرت در بغداد و اصفهان بود و حاکمان محلى شهر زنجان در شهرهاى مذکور تعیین مى‏شدند. از ابتداى قدرت سلطان سنجر سلجوقى بین او و برادر زاده‏اش مغیث الدین محمود جنگ درگرفت و محمود ضمن شکست به خدمت سلطان سنجر درآمد و سلطان سنجر نیز حکومت عراق عجم (از جمله زنجان و ابهر) و آذربایجان و اران و ارمنستان و برخى نواحى دیگر را به او داد.

در اوایل سلطنت سنجر در نواحى غرب ایران نیز سلسله سلاجقه غرب ایران به مرکزیت همدان شکل گرفت و فرزندان مغیث الدین از سال 511 تا 590 ه .ق در آن حکومت کردند و در اوائل شهرهاى زنجان و ابهر نیز به وسیله آنان اداره مى‏شد. در سال 590 ه .ق حکومت سلسله سلاجقه غرب ایران به وسیله تکش خوارزمشاه از بین رفت ولى زنجان بعد از سال 556 ه .ق بدست سلسله سلاجقه آذربایجان افتاده و سلسله مذکور تا سال 591 ه .ق بر زنجان حکومت کردند.





موضوع مطلب :
دوشنبه 94 فروردین 17 :: 2:51 عصر ::  نویسنده : mahdi rezaei

تاریخ همدان

وجه تسمیه

همدان به عنوان یکى از کهن‏ترین شهرهاى ایران زمین از قدمت چند هزار ساله‏اى برخوردار است. در کتیبه‏هاى آشورى (هزاره دوم قبل از میلاد) همدان جزو ایالات «کارکایى» (قوم کاس) ذکر شده و از آن به آمدانه یاد شده.

و در کتیبه‏هاى هخامنشى هگمتانه و در منابع یونانى آگباتان و اکباتان آمده است.

همچنین این شهر را «سارو»، «زینستان ایران شهر»، «اپیفانیا»، «ناذمه»، «همذان» و «همدان» نامیده‏اند.

در باره وجه تسمیه این شهر آورده‏اند که به علت کثرت دانایى مردم این شهر، آنها را همه دانا نامیده‏اند و در اثر تکرار به همدان تبدیل شده است.

برخى هگمتانه را معنى محل تجمع و گرد آمدن مى‏دانند و چون در سال 745 پیش از میلاد سران قبایل مختلف در این محل گرد آمدند و تصمیم به اتحاد گرفتند، بنابراین آنجا محل تجمع نامیده شد و هگمتانه یادگارى از این مجمع بزرگ ملى اتحاد قبایل ایرانى است. واژه hangmatamکه مرکب است از han+gma+t+an در کل به معنى محل تجمع و گرد آمدن است. برخى نیز معتقدند که چون بانى شهر، همدان بن علوج بن سام بن نوح بوده است، به این نام نامیده شده است. برخى نیز بانى شهر را همذان بن فلوج بن سام بن نوح مى‏دانند و نام شهر را همذان مى‏دانند.

یاقوت حموى بانى همدان را جم بن نوجهان مى‏داند. ابن فقیه، کرمیس بن حلمیوز را بانى همدان مى‏داند. برخى نیز بانى همدان را جمشید بن یونجهان بن سالح بن ارفخشد بن سام بن نوح مى‏دانند.

از لحاظ تقسیم‏بندى‏هاى تاریخى در عهد فرمانروایى عباسیان که امپراتورى اسلامى به 20 اقلیم شرقى و 17 اقلیم غربى تقسیم‏شد، این منطقه جزء اقلیم شرقى و استان جبال به ثبت رسید. این نام بیشتر از یکى دو قرن، به این نواحى اطلاق نگردید، سپس به عراق عجم شهرت یافت. پس از روى کار آمدن قراقویونلوها، شخصى از همین طایفه به نام على شکر قسمت عمده‏اى از غرب کشور را به تصرف خود درآورد. از آن پس این نواحى به (قلمرو على شُکر) معروف گردید. حوزه‏هاى تصرفى این قلمرو، عبارت بود از شهرهاى کزاز، کرهه، فراهان، چوبین سیلاخور، تویسرکان، همدان، نهاوند، گلپایگان و خوانسار، که مرکز آن اصفهان بود.

در اسناد و مدارک زمان صفویه تا اوایل قاجار نواحى مزبور به همین نام خوانده مى‏شد، از آغاز حکومت قاجاریه تا اوایل دوره پهلوى براى تمایز از عراق عرب، به عراق عجم تغییر نام داد. در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه، تقسیم بندى‏هاى جدیدى از ایالات و ولایات به عمل آمد.

در این تقسیم بندى کشور به 4 ایالت و 23 ولایت منقسم شد که در رأس هر ایالت یک والى و در رأس هر ولایت یک نفر حاکم قرار گرفت. در این زمان شهرهاى ملایر، نهاوند و تویسرکان به نام «ولایات ثلاث» نامیده شدند که مرکز آن ملایر بود.

این تقسیم بندى‏ها تا زمان استقرار مشروطیت پابرجا بود تا این که در سال 1325 ه .ق که قانون تشکیل ایالتى به تصویب رسید، آذربایجان، خراسان، کرمان و فارس به نام چهار ایالت تعیین شدند ولى نامى از ولایات برده نشد، در تقسیمات بعدى که بر اساس جهات جغرافیایى به عمل آمد عراق عجم در مرکز قرار گرفت که شامل ولایات تهران، همدان، اراک، قزوین، ولایات ثلاث (ملایر، نهاوند، تویسرکان) کمره (خمین)، سمنان، شاهرود و دامغان بود.

این تقسیم بندى تا سال 1316 ه .ش ادامه داشت تا این که در این سال قانون جدیدى به تصویب مجلس شوراى ملى رسید که بر اساس آن مملکت به 10 استان و 49 شهرستان تقسیم گردید. از این استان‏ها یکى استان پنجم کرمانشاهان بود که شامل شهرهاى نهاوند، ملایر، تویسرکان، همدان، سنندج، ایلام و... بود.

در این تقسیم بندى باز مانند گذشته از ملایر، نهاوند و تویسرکان به نام شهرهاى ثلاث نام برده مى‏شد و شهرهاى نهاوند و تویسرکان از جهت ادارى تابع ملایر بودند. تا این که از سال 1320 ه .ش به بعد به تدریج بیشتر ادارات این شهر از ملایر مجزا و نام ثلاث هم حذف گردید.

در سال 1342 ه .ش که همدان فرماندارى کل شد شهرهاى ملایر و نهاوند و تویسرکان جزء حوزه فرماندارى کل گردید. همدان در سال 1352 به استان تبدیل گردید.

رویدادها و حوادث تاریخی در ادوار مختلف

همدان قبل از دوره اسلامى

دوره مادها

مادها و پارس‏ها یکى از قبایل بزرگ آریایى بودند که در هزاره دوم قبل‏از میلاد در دامنه کوه‏هاى زاگرس در جنوب دریاچه ارومیه جاى گرفتند. به تدریج جنگجویان آریایى در طول چین خوردگى‏هاى زاگرس مرکزى به حرکت درآمدند و در داخل ناحیه واقع در جنوب جاده بزرگ کاروانى محلى که بعد به عنوان مرکز پرورش اسب [مثلث بین همدان، کرمانشاه، نهاوند، بروجرد] شناخته شد نفوذ کردند.

زمانى که دیو به عنوان پادشاه قوم ماد انتخاب شد، دستور بناى شهر اکباتان را داد و به عنوان اولین پایتخت حکومتى ایران برگزیده شد. این شهر در حدود قرن هفتم قبل از میلاد پایتخت مادها بوده است. در دوره بخت النصر همدان مورد هجوم حملات او قرار گرفت. بخت النصر با 500 هزار نفر به سوى همدان رفت و با سرازیر کردن آب به شهر دیوارهاى آن را خراب نمود و وارد شهر شد و با مردم به جنگ پرداخت. سپاهیان او عده زیادى را اسیر و جمعى را مقتول ساختند و بساط ظلم گستراندند.

دوره هخامنشیان

در زمان داریوش اول، همدان از نو بنیاد گردید. زمانى که کورش کبیر به حکومت رسید و سلسله هخامنشیان را به قدرت رساند، به این منطقه حمله ور شد و پس از سه سال جنگ موفق به تسخیر شهر همدان شد و با منقرض نمودن دولت ماد، آنجا را پایتخت تابستانى شاهان هخامنشى قرار داد.

دوره سلوکیان (اسکندر)

اسکندر پس از تسخیر پرسپولیس به همدان رفت و در آنجا خزانه خود را گذاشت. در حدود 324 ق.م، اسکندر از هند به هگمتانه آمد و در آن شهر مجالس جشنى به مناسبت پیروزیش به راه انداخت. در این ایام هفایستیون، یکى از دوستان اسکندر، درگذشت. اسکندر پس از اعلام عزاى عمومى، سرزمین‏هاى اطراف همدان را به باد غارت گرفت و مردم آن سامان را به انتقام مرگ دوستش از دم تیغ گذراند و همه جوانان را کشت و نام این کار را قربانى براى هفایستیون گذاشت. همدان در دوره اسکندر به عنوان ستاد فرماندهى سلوکیان بر ضد پارت‏ها مورد استفاده قرار گرفت. پس از مرگ اسکندر، سلوکوس یونانیان را به ایران کوچ داد و در همدان اسکان داد. در این زمان معبد لاتودیسه (لاتودیکه) در نهاوند به فرمان آنتیوخوس سوم (223ـ187 ق.م) بنا گردید. کشف سنگ نبشته معبد لاتودیسه مى‏تواند بسیارى از نقاط تاریک تاریخ سیاسى و اجتماعى پادشاهان این سلسله را روشن سازد.

دوره اشکانیان

اشکانیان پس از قدرت یافتن، همدان را تصرف نمودند و آنرا براى پایتخت تابستانى خود انتخاب کردند. اردوان آخرین پادشاه اشکانى پسر بلاش چهارم بعد از فوت پدر در سال 215 .م بر برادر خود که او هم بلاش نام داشت غلبه کرد و در یکى از شهرهاى ماد [نهاوند ]به جاى پدر به تخت سلطنت نشست.

دوره ساسانیان

پادشاهان ساسانى مسافرت به همدان را به علت وجود گردنه اسد آباد دوست نداشتند. در زمان انوشیروان شهر ویران شده همدان بازسازى شد و بار دیگر زیبایى خود را بازیافت. اردشیر اول پس از شکست دادن اردوان و مغلوب کردن او به همدان لشکر کشید و آنرا تصرف نمود. از سال 629 میلادى تا آغاز پادشاهى یزدگرد سوم در سال 632 میلادى دوازده نفر روى کار آمدند که هیچ کدام توانایى اداره مملکت را نداشتند، آخرین آنها یزدگرد سوم بود و از سال 12 تا 21 ه .ق که منجر به شکست قطعى ایرانیان شد نبردهاى متعددى چون جنگ‏هاى زنجیر پل، بویب، قادسیه، مدائن، جلولا و سرانجام جنگ نهاوند بین ایرانیان و اعراب روى داد.

دوره اسلامى

یکى از جنگهاى بسیار مهم اعراب هنگام حمله به ایران، جنگ نهاوند بوده است. در این جنگ حدود 150 هزار ایرانى به فرماندهى فیروزان یا مردان شاه در برابر اعراب به فرماندهى ذوالحاجین قرار گرفتند. اعراب متهورانه و برق آسا هجوم آوردند. ایرانیان به شدت مقاومت نمودند. در 16 محرم سال 21 ه .ق نبرد شدت گرفت و ایرانیان شکست خورده و اعراب شروع به پیشروى نمودند. اعراب و ایرانیان در نزدیکى نهاوند اردو زدند و دوباره جنگ بین آنها رخ داد. این جنگ سه روز طول کشید. فرمانده اعراب کشته شد و حذیفه فرماندهى اعراب را عهده‏دار شد و جنگ را ادامه داده و ایرانیان شکست خورده و تسلیم شدند و نهاوند را متصرف شدند. پس از خاتمه جنگ نهاوند در سال 23 ه .ق همدان به دست اعراب افتاد و مردم همدان با سردار عرب صلح نموده و قبول جزیه کردند. چندى بعد یکى از سرداران همدان به همراهى عده‏اى بر علیه اعراب شورش نمود و اطراف شهر را دیوارى مستحکم بنا نهادند تا در برابر اعراب مقاومت نمایند.

خلیفه دوم سپاهیانى به فرماندهى نعیم بن مقرن مأمور فتح همدان نمود و حذیفه را نیز به کمک او فرستاد. سردار همدان نیز از آذربایجان کمک گرفت و صفى محکم بیاراست. بین آنها جنگى رخ داد و سه شبانه روز ادامه داشت. سردار همدانى شکست خورد و کشته شد و همدان به دست اعراب افتاد.

در دوره خلافت عثمان نیز مردم همدان دست به شورش و اغتشاش زدند. خلیفه مغیرة بن شعبه را مأمور دفع شورش همدان نمود و او نیز این شورش را سرکوب نمود و چون نوبت خلافت به امیرالمؤمنین على علیه‏السلام رسید ولایت عراق و پارس را به عبدالله ابن عباس سپرد.

دوره بنى امیه

در زمان بنى امیه، در سال 130 ه .ق ابو مسلم خراسانى پس از فتح مرو، قحطبة بن شیب را مأمور سرکوبى مروان بن محمد آخرین خلیفه آل مروان نمود. قحطبه عازم نهاوند شد. او به مدت سه روز آنجا را محاصره کرد و سرانجام آنجا را فتح نمود. اهالى را امان داد و کسانى که در زمان قیام ابو مسلم خراسانى فرار کرده بودند به این شهر پناه برده بودند، به قتل رساند.

دوره بنى عباس

پس از مرگ هارون الرشید مردم عراق امین و مردم ایران مأمون را به حکومت انتخاب کردند. (امین و مأمون فرزندان هارون الرشید مى‏باشند). امین فردى را با 50 هزار تن به جنگ مأمون فرستاد و حکومت همدان و قم و نهاوند و اصفهان را به وى سپرد. در دوران حکومت مأمون یکى از سرداران او به نام ابودلف عجلى به حکومت همدان منصوب شد و این حکومت سپس به پسرش عبدالعزیز و نوادگان او رسید. در زمان خلافت معتضد یکى از فرزندان عبدالعزیز به نام حارث، بر اصفهان و نهاوند استیلا یافت، لیکن از سپاهیان خلیفه شکست خورد و بار دیگر نظارت خلیفه بر قلمرو بنى دلف به طور مستقیم عملى شد.

قیام بابک خرم دین

در نبرد ایران و عرب، ایرانیان به علت نارضایتى شدیدى که از حکومت ساسانى داشتند خود به حبل المتین اسلام دست یازیدند. لیکن پس از سپرى شدن روزگار خلفاى راشدین و انتقال قدرت به حکام اموى و عباسى دریافتند به آنچه مى‏خواستند دست نیافته‏اند و بدین ترتیب بود که در نیمه اول قرن دوم و آغاز قرن سوم به تدریج نهضت‏هاى مردمى علیه مظالم کارگزاران خلفا، در بسیارى از قلمرو خلافت منجمله در ایران به وجود آمد. قیام بابک خرم دین نیز در این راستا بود (هر چند داراى رگه‏هاى غیر اسلامى بود و شاید همین امر باعث شکست وى شد) او در 18 سالگى به مرکز عملیات سرخ علمان قلعه «باز» که در کوه‏هاى طالش بود راه یافت. به واسطه شجاعت و لیاقت خیلى زود به ریاست خرم دینان برگزیده شد. نهضت او ابتدا در سراسر آذربایجان، سپس به غرب ایران تا اصفهان راه یافت. در سال‏هاى 205، 208، 212 هجرى سه شکست سخت به سپاهیان خلیفه وارد کرد ولى سرانجام با غدر و خیانت افشین شکست خورد و در سال 233 در سامرا به دستور خلیفه به قتل رسید.

پایگاه مردمى بابک از آنجا معلوم است که در مدت کمى گروه کثیرى از روستائیان آذربایجان، همدان، رى، نهاوند، دینور، کرج، اصفهان، پارس و خراسان به او پیوستند و مدت 20 سال در مقابل سپاهیان دشمن پایدارى کردند. نهاوند یکى از نقاطى بود که سالیان متمادى جزء قلمرو حکومتى او محسوب مى‏شد.

دوره دیلمیان

در سال 319 ه .ق همدان توسط دیالمه تصرف شد. در این سال مرداویج سپاهى انبوه به همدان فرستاد. نیروهاى حکومتى به یارى مردم با مرداویج به مبارزه پرداختند و حدود چهار هزار تن از نیروهاى مرداویج را به قتل رساندند. دیالمه پس از شکست به نزد مرداویج گریختند و او مجددا لشکرى تدارک دید و روانه همدان نمود و در حمله به همدان حدود 40 هزار نفر از مردم را کشت.

مرداویج سه روز به قتل و غارت پرداخت. سپس به همه امان داد. مردم خوشحال به مصلى رفتند. آنگاه دستور قتل عام مردم را داد و چندان بکشت که پنجاه خروار بند شلوار کشتگان از همدان جانب رى بردند! از دیالمه، شمس‏الدوله ابو طاهر، مؤید الدوله، فخر الدوله ابوالحسن و شمس‏الدوله بر همدان حکومت کرده‏اند. عده‏اى از سادات بنى حسن مشهور به علاء الدوله نیز در این منطقه به مقامات مملکتى رسیده‏اند. از حدود 348 تا 406 ه .ق حسنویه بن حسین برزکانى رییس یکى از قبایل کرد همدان و نهاوند را به تصرف خود درآورد. پس از مرگ او عضدالدوله به نهاوند و دینور رفت و قلعه‏ها و ذخایر او را تصرف کرد و بدر پسر حسنویه را در قلمرو پدر باقى گذاشت. در سال 405 ه .ق شمس الدوله قلمرو بدر را تصرف کرد و بر پسرش هلال که به جنگ شمس الدوله آمده بود غلبه نمود. بعد از مرگ شمس الدوله، حکومت فرزندانش دوامى نیافت و علاء الدوله کاکویه او را معزول و مدتى فرزندان علاء الدوله بر همدان و نهاوند حکومت کردند و سرانجام در سال 443 ه .ق به وسیله سلاجقه منقرض گردیدند.

دوره سلجوقیان

در سال 443 ه .ق سلاجقه به نواحى همدان و نهاوند حمله نموده و آنها را متصرف شدند و بعضى از پادشاهان سلاجقه همدان را دارالملک کردند و در آبادانى آن سعى وافر نمودند. در زمان ملکشاه سلجوقى در نهاوند خواجه نظام الملک به وسیله حسن صباح به قتل رسید. از 511ـ590 ه .ق سلجوقیان عراق در عراق و کردستان حکومت داشتند و پایتخت آنها همدان بود.

در محرم سال 499 ه .ق منکبرس بوربرس بن آلب ارسلان، پسر عموى سلطان محمد به علت اینکه دچار سختى معیشت شده بود سر به شورش برداشت و در اصفهان گروهى را به دور خود جمع کرده، روانه نهاوند گردید و در آنجا به نام خود خطبه خواند. پس از چندى براى امراى خاندان برسق نامه نوشت و آنان را به اطاعت و یارى خود فراخواند. در همین زمان زنگى فرزند برسق در زندان سلطان محمد بود. گویا به اشاره سلطان، زنگى به برادران نامه نوشت که فریب منکبرس را نخورند و با او همراهى نکنند و به فکر دستگیرى او باشند. آنها هم منکبرس را به محلى از قلمرو خود در خوزستان دعوت کرده و دستگیر نمودند و به اصفهان فرستادند. سلطان هم او و پسر عمویش تکش را به زندان افکند و شهرهایى که از خاندان او را برسق تصرف کرده بود به آنان باز گرداند.

دوره خوارزمشاهیان

در سال 590 ه .ق سلطان تکش خوارزمشاه با عراقیان در همدان درگیر شد و آنها را شکست داد و شهرهاى عراق عجم را ضمیمه ممالک سلجوقى نمود و پس از ویرانى آن را دوباره آباد نمود. سلطان محمود سلجوقى توجه خاصى به همدان داشت و مدرسه حاجبیه به امر او ساخته شد. سلطان محمود در همدان از دنیا رفت و در این مدرسه مدفون شد. طغرل بیک همدان را دار الملک خود قرار داد و با اینانج خاتون ازدواج نمود. او در ابتداء کار با برادرش محمد ملکشاه در نزدیکى همدان نبرد کرد و شکست خورد ولى دوباره بر او پیروز گشت. اما مسترشد، خلیفه مسلمین، لشکرى به جنگ او فرستاد. سلطان طغرل با عده‏اى از مردم همدان آماده جنگ شد و مسترشد را سخت شکست داد و او را اسیر نمود و عاقبت او را به قتل رساند. اما پس از این پیروزى به عیاشى پرداخت و سرانجام دچار ضعف و سستى گشت و این منجر به مرگ او شد.

دوره مغول

در آستانه حمله مغول به همدان ابتدا حاکم همدان با تقدیم هدایا و اظهار فرمان بردارى مانع از تهاجم آنان شد و مبلغ زیادى از مردم گرفته و به حکام مغول داد و براى مردم امان خواست و مغولان آنان را امان دادند و به سوى زنجان روانه شدند. ولى پس از مدتى به همدان برگشتند.

در سال 618 مغولان همدان را مورد تاخت و تاز قرار دادند ولى مردم شهر به رهبرى علما و مجتهدین مقاومتى سختى از خود نشان دادند و چندین مرتبه سپاه مغول را شکست دادند. با حمله به این شهر و پس از سه روز جنگ و خونریزى و کشته شدن عده زیادى از مردم همدان و تاتار، مغولان پیروز شده و مردم شهر را از دم تیغ گذراندند. این کشتار چندین روز در میان مسلمانان ادامه یافت. آنگاه شهر را به آتش کشیدند و به اردبیل رفتند. سالیان بعد بایدوخان (695 ه .ق) پس از به خاک و خون کشیدن مردم همدان، بر این شهر تسلط کامل یافت و در آنجا تاجگذارى نمود و ویرانه‏هاى شهر را ترمیم نمود. در زمان غازان خان نیز اقداماتى در آبادانى شهر انجام گرفت.

دوره تیموریان

در سالهاى 776 تا 779 ه .ق که امیر تیمور در دشت قپچاق اقامت داشت، حاکم نهاوند توسط بهلول نامى، کشته شد. در پى آن امیر تیمور سپاهى را به همدان فرستاد و خود نیز روانه نهاوند شد و در نهاوند به سپاه خود پیوست. قبل از آمدن امیر تیمور، میرزا سلطان حسین و نیروهایش نهاوند را تصرف نموده و هواداران بهلول را کشتند و او را در آتش سوزاندند. امیر تیمور حکومت همدان و نهاوند را به امیرزاده اسکندر داد. بعدا شاهرخ، پسر امیر تیمور، این قلمرو را از او گرفت و میرزا بایقرا را به حکومت آن نواحى منصوب کرد.

دوره صفویه

در زمان شاه طهماسب اول به فرمان سلطان سلیمان خان اول، سنان پاشا مأمور ضبط نهاوند شد. در زمان شاه عباس اول در سال 998 ه .ق معاهده‏اى با دولت عثمانى بسته شد و به موجب آن نهاوند رسما به دولت عثمانى واگذار گردید و تا سال 1012 ه .ق در تصرف ترکان عثمانى بود. در سال 1011 که دولت عثمانى گرفتار جنگهاى داخلى شده بود، شاه عباس فرصت را مغتنم شمرده و فرمان حمله به قلعه نهاوند را صادر نمود. قبل از رسیدن نیروهاى شاه عباس، گروهى از کشاورزان اطراف که از ظلم و ستم ترکان به ستوه آمده بودند، آنجا را تصرف نمودند. نیروهاى شاه عباس به فرمان او قلعه نهاوند را ویران نمودند.

دوران تسلط افاغنه و افشاریه

هنگامى که محمود افغان بساط دولت صفویه را برچید سلطان احمد خوندگار روم نیز فرصت را غنیمت دانسته و در سنه 1134 لشکرهاى گران و توپهاى گردون توان را از طرف نهاوند و همدان به تسخیر ایران تعیین و روان نمود، و عبدالله پاشاى کوریلى اوغلى را با 300 هزار رومى شمشیر زن به سمت چالدران و خوى مأمور نمود و به این ترتیب ترکها در وخیم‏ترین روزها یعنى در اوایل سلطنت شاه تهماسب دوم (1135ـ1145) که افغانها اصفهان و روسها بعضى شهرهاى شمالى را گرفته بودند، ترک‏ها حمله خود را از جانب غرب شروع کردند. لکهارت در کتاب انقراض صفوى این مسأله را به تفصیل شرح مى‏دهد که خلاصه آن چنین است: «ترکها در سال 1733 میلادى 1135 هجرى به دولت ایران اعلان جنگ دادند، فرماندهى سپاه ترک را والى بغداد که حسن پاشا بود، به عهده گرفت، این سردار خیال داشت، از مغرب به خاک ایران حمله کند، چون قبلاً حسینقلى بیک نایب الحکومه کرمانشاه را مطیع خود ساخته بود و علیقلى خان حاکم کردستان و جانشین او عباسقلى خان نیز تسلیم او شده بود».

حسین پاشا مقدمات لشکر کشى را به همدان مهیا کرده بود که در زمستان 1723 میلادى وفات یافت، اما پسرش احمد پاشا نقشه او را دنبال کرد. احمد پاشا در هفتم شوال 1136 هجرى برابر با 29 ژوئن 1724 با لشکرى آماده و مجهز همدان را محاصره کرد. در این جنگ با اینکه مدافعین جسارت و شهامت زیاد به خرج دادند، معهذا ترکها توانستند با راهنمایى یک نفر مهندس آلمانى که تازه مسلمان شده بود از زیر باروى شهر نقبى زده وارد شهر شوند و مدافعین را وادار به تسلیم نمایند، پس از تسخیر همدان ترکها متوجه جنوب شده، نهاوند را به محاصره گرفتند، با اینکه سربازان مدافع مدتى در پناه دیوارهاى محکم قلعه پایدارى کردند، لکن به علت کثرت و برترى ترکها نهاوند هم سقوط کرد، از آن پس آنها به آسانى بروجرد و خرم آباد را گرفته و به جانب اصفهان حرکت کردند، ولى حملات پراکنده و گاه منظم بختیارى‏ها آنها را وادار به عقب نشینى کرد. اشرف هم که به تازگى به جاى محمود نشسته بود، پس از پیامهایى که بین او و احمد پاشا رد و بدل شد تصمیم گرفت با سپاهیان ترک بجنگد، قبل از شروع نبرد، اشرف جاسوسانى با لباس روحانى وارد صفوف جنگجویان احمد پاشا نمود و چنین وانمود کرد که سربازان ترک نباید علیه پادشاه سنى مذهب ایران وارد جنگ شوند اتفاقا این تمهید مؤثر واقع گردید و گروهى از سربازان ترک از جنگ خوددارى کردند.

سرانجام پس از یک زد و خورد کوتاه عثمانى‏ها شکست خورده با دادن 12 هزار نفر کشته و اسیر مجبور به عقب نشینى شدند، در این حال چون اشرف صلح را به نفع خود مى‏دید و تعقیب سپاه ترک را صلاح نمى‏دانست در 15 صفر 1140 با احمد پاشا قراردادى در 12 ماده امضا کرد که به موجب یکى از مواد آن شهرهاى کرمانشاه، همدان، نهاوند، خرم آباد، کردستان، مراغه، مُکرى، تبریز، گنجه، قراباغ، ایروان، تفلیس، گرجستان و شماخى به ترکها تعلق گرفت، اشرف ریاست مذهبى امپراتور عثمانى را پذیرفت و سلطان هم پادشاهى او را بر ایران به رسمیت شناخت. در این موقع شاه تهماسب که براى نجات تاج و تخت موروثى خود تلاش مى‏کرد از تبریز وارد خراسان شد و نادر را که به تازگى شهرتى در آن خطه بهم رسانیده بود به حضور خود خوانده سپاه متحدى تشکیل دادند که بزودى توانست ملک محمود سیستانى را از خراسان براند و خود را براى مقابله با اشرف آماده سازد.

سپاهیان شاه تهماسب به کمک نادر در سال 1142 طى دو جنگ اشرف را که از پشتیبانى سلطان عثمانى برخوردار بود، شکست دادند. شاه تهماسب طى نامه‏اى پیروزى خود را به اطلاع امپراتورى عثمانى رسانید و از او خواست که شهرهاى متصرفى را تخلیه و به ایران واگذار نماید، پس از رد و بدل نامه‏ها و پیامهاى متعدد رضاقلى خان شاملو مأمور شد که به استانبول رفته استرداد شهرهاى ایران را خواسته و قرارداد صلح را امضاء کند. اما ترکها دفع الوقت مى‏کردند. نادر که نوروز سال 1142 را در شیراز گذرانده و خیال داشت از راه کرمان یا اصفهان به خراسان برگردد از عمل دولت عثمانى به خشم آمد، از شیراز مسیر خود را تغییر داده از راههاى دشت ارژن، کازرون، رامهرمز، دزفول، جایدر و خرم آباد وارد بروجرد شد. در بروجرد به او خبر رسید که عثمانى‏ها خیال تخلیه نهاوند و سایر شهرهاى غربى ایران را ندارند. پس نادر لشکریان خود را تجهیز نموده و با شتاب بسیار به طرف نهاوند حرکت کرد و پیش از طلوع آفتاب سپاهیان خواب آلود ترک را غافلگیر ساخت، در اثر این شبیخون عثمانى‏ها حتى بسیارى از بار و بنه خود را نهاده و به جانب همدان گریختند. در این یورش حدود 1000 نفر از سپاهیان و عده‏اى از پاشاها و رؤساى لشکرى ترک کشته و یا اسیر شدند.

پس از این شکست تیمور پاشا حاکم شهر وان و خانک پاشا که از جانب عثمانى‏ها حاکم سنندج بود با عده‏اى حدود 30 هزار نفر از تویسرکان گذشته وارد دشت ملایر شد، نادر به عزم پیکار به ملایر رفته آنها را شکست داد و وادار به عقب نشینى کرد و خود با گروهى از اسراى ترک وارد تویسرکان گردید. در این شهر اطلاع رسید که عبدالرحمن پاشا حاکم همدان از ترس فرار کرده است. نادر در محرم سال 1143 به جانب آذربایجان حرکت کرد پس از گرفتن مهاباد، مراغه و دهخوارقان (آذرشهر) وارد تبریز گردید، اما در آنجا شنید که خطه خراسان به واسطه هجوم افاغنه در آشوب فرو رفته است. لذا فتوحات خود را ناتمام گذاشته به خراسان برگشت.

پس از آن شاه تهماسب براى اینکه در مقابل نادر خودى نشان دهد، در جمادى الاولى 1143 با 18000 سپاه از اصفهان به جانب تبریز روان شد و توانست در نزدیکى ایروان عثمانى‏ها را شکست بدهد. در این زمان احمدپاشا حاکم بغداد با یارعلى پاشا به شهرهاى غربى که بى سرپرست مانده بود، حمله کرده همدان را مجددا گرفت. شاه تهماسب به ناچار از آذربایجان وارد نواحى همدان شد ولى سرانجام از عثمانى‏ها شکست خورد و تن به قرارداد ننگینى داد که به موجب آن ایران تمام ولایات قفقاز را تا رود ارس که با زحمات زیاد فتح شده بود به ترکها واگذاشت و خود به اصفهان برگشت، همین امر سبب گردید که نادر او را از سلطنت خلع کند (1145 ه .ق). اقدامات سریع و قاطعانه نادر تا مدتها ترکها را از تجاوز به خاک ایران بازداشت و تا اوایل روى کار آمدن قاجار آرامش نسبى در مرزها حکمفرما بود.

حمله قواى عثمانى به همدان

در زمانى که ایران گرفتار حملات افغان‏ها بود، روسها و عثمانى‏ها وارد ایران شدند و در سال 1137 ه .ق قراردادى در مورد تقسیم ایران با یکدیگر به امضاء رساندند. به موجب این قرارداد همدان و نهاوند و کلیه نقاط غرب کشور به عثمانى تعلق مى‏گرفت. اما تصرف این شهرها با لشکرکشى مى‏بایستى انجام شود. در سال 1138 قواى عثمانى به همدان حمله نمودند و مردم شهر در برابر آنها مقاومت نمودند. پس از چهار ماه محاصره شهر، سرانجام قواى عثمانى به شهر وارد شدند و قتل عام را شروع نمودند. مردم همدان در مقابل آنها ایستادگى کردند و افراد زیادى کشته شدند. سرانجام با کشته شدن اکثر اهالى، شهر به تصرف قواى عثمانى درآمد. در سال 1140 بین اشرف افغان و دولت عثمانى قراردادى به امضاء رسید که به موجب آن شهر همدان و نهاوند براى همیشه به دولت عثمانى تعلق مى‏گرفت.

در سال 1143 ه .ق مردم همدان داد خواهى نزد نادر بردند و نادر در این سال بر سپاهیان ترک تاخت و همدان را از آنها پس گرفت. در سال 1144 ه .ق ترکان عثمانى مجددا به ایران حمله کرده و همدان را تصرف نمودند. در سال 1145 ه .ق به موجب پیمانى که به امضاء ایران و عثمانى رسید، همدان به طور قطع به ایران تعلق پیدا کرد.

دوره زندیه

در زمان کشته شدن نادر شاه، ایل زند در اطراف ملایر بسر مى‏بردند. کریم خان پس از غلبه بر رقباى خود سلسله زندیه را تأسیس کرد. کریم خان پس از تصرف خوانسار و گلپایگان و پس از غلبه بر على مردان خان بختیارى به همدان رفت و مهر على خان تکلو را در آنجا شکست داد و سران بختیارى را که در همدان زندانى بودند آزاد نمود. در سال 1194 ه .ق على نقى خان از جانب صادق خان زند به جنگ على مراد خان اعزام شد. در این جنگ على مراد خان شکست خورد و به همدان رفت و در آنجا نیرویى گرد آورد و على نقى را شکست داد و او را تا شیراز تعقیب نمود. جعفر خان زند پس از ورود به اصفهان، اسماعیل خان زند را مأمور حفظ نظم عراق عجم کرد. او بعد از رسیدن به بروجرد بناى ظلم و جور را نسبت به اهالى آن بنیان نهاد. جعفر خان با اطلاع از اعمال ناشایست او، فورا به بروجرد رفت و اسماعیل خان به جانب همدان گریخت و با حاکم همدان، محمد حسین قراگوزلو، علیه جعفر خان متحد شد. جعفر خان نیز عازم همدان گردید.

دوره قاجاریه

پس از مرگ کریم خان، آقا محمد خان قاجار از اختلاف بزرگان زند استفاده نمود و به آسانى گیلان، مازندران، اصفهان، همدان و تبریز را تصرف نمود و حکومت ایران را به دست گرفت. در زمان فتح على شاه قاجار، در سال 1221 ه .ق بین ایران و عثمانى به علت اختلاف بر سر شهر زور جنگى رخ داد. محمد على میرزا فرزند فتح على شاه، فرماندهى سپاه ایران را عهده‏دار بود. او در جمادى الاول 1221 ه .ق از راه قزوین و همدان به کرمانشاه رسید و هنگامى که در همدان بود على پاشا با 30 هزار سپاهى خود به زهاب رسید و از آنجا 15 هزار سوار عرب و گرجى به شهر زور فرستاده بود. نیروهاى ایرانى لشکریان عثمانى را در زهاب شکست دادند و بسیارى از سپاهیان ترک را اسیر نمودند. در اواخر سلطنت محمد شاه و اوایل سلطنت ناصر الدین شاه (1264 ه .ق) در اسد آباد بین اهالى محل اختلاف افتاد و منجر به زد و خورد و خونریزى و برادرکشى در بین اهل ولایت شد و سالهاى متمادى این خصومت و نزاع در بین آنان جریان داشته که در اثر این ضدیت و دشمنى بسیارى از خاغانهاى کهن سال ویران و اموالشان به غارت رفت و عده‏اى از این محل مهاجرت نمودند.

سال قحطى (1287ـ1288 ه .ش)

در سال 1287 مقارن سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بر اثر نباریدن باران مردم ایران دچار قحطى شدیدى شدند. قحطى سال 1287 دهشتبار و غم‏انگیز بوده است. مؤلف کتاب خطى بحرالجواهر بخشى را به شرح این مصیبت اختصاص داده و چنین مى‏گوید: «در عربستان (خوزستان) و کرمانشاهان و سایر بلاد چون قزوین و همدان عموم ولایات ایران به علت قحطى شماره اموات به پنج کرور رسید. گویا هر نقطه از زمین را قحط فرا گرفته بود». شاطر اصغر نهاوندى نیز در دیوان خطى خود (متعلق به کتابخانه مجلس) به این واقعه اشاره دارد که با این قحطى هر کس هر چه داشت فروخت و خورد و با رسیدن زمستان و سرماى شدید مردم به خوردن حیوانات خود پرداختند و در قصابى‏ها بر سر دریافت روده و خون جنگ و دعوا بود و به علت گرسنگى و سرماى فراوان تعداد زیادى از مردم مردند و باقیماندگان به خوردن گوشت گربه و سگ و آدم پرداختند.




موضوع مطلب :
<   1   2   3   4   5   >>   >   
پیوندها
لوگو
نویسنده و مدیر وبلاگ :مهدی رضایی
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 30
  • بازدید دیروز: 10
  • کل بازدیدها: 81262